مجلس چو بر شکست تماشا از نظیری نیشابوری غزل 155
1. مجلس چو بر شکست تماشا به ما رسید
در بزم چون نماند کسی جا به ما رسید
1. مجلس چو بر شکست تماشا به ما رسید
در بزم چون نماند کسی جا به ما رسید
1. در آشیان ما پر و بال هما رسید
هرجا رسید سایه دولت ز ما رسید
1. در به روی عیش تا بستیم دیگر وانشد
صد کلید آورد بخت و قفل این در وانشد
1. آن بخت فتنه جو که تو دیدی به خواب شد
وان دل که بود سخت تر از خاره آب شد
1. گر تشنه بر سر خم میرم عجب نباشد
رحمی نمی نمایند تا جان به لب نباشد
1. چه شور بود؟ که عشقت به من کرامت کرد
که نارسیده قیامت دلم قیامت کرد
1. ناله را نیست اثر کز تو شکایت دارد
ورنه ما گرم دعاییم و سرایت دارد
1. به هوش سیر چمن کن که شاهدان مستند
قرابه بر سر ابر بهار بشکستند
1. نه دل آزاد پای بست شود
نه به پرواز دل ز دست شود
1. چه خوست کاین دل کافر نهاد من دارد
نه مذهب من و نه اعتقاد من دارد
1. هوس چو دیر کشد شعله در نهاد افتد
به حد عشق رسد میل چون زیاد افتد
1. هوس پروانه است اما به گرد دود میگردد
نظر خوبست اما دل غبارآلود میگردد