57 اثر از غزلیات در دیوان اشعار نظیری نیشابوری در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار نظیری نیشابوری شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی

غزلیات در دیوان اشعار نظیری نیشابوری

1 مانده ام با دلی از هجر عزیزان مجروح دیده ام غرقه طوفان چو جگرگوشه نوح

2 در ره دوست هلاک زن و فرزند به جاست بر در وصل وداع کس و پیوند فتوح

3 صد بهانه که یکی برنزند بر تقصیر صد کنایت که یکی را نبود رنگ وضوح

4 گاهم از باد هوا سنگ ببارد ظاهر گاهم از کلک قضا جرم بزاید مشروح

1 گوش گل می درد از مژده هنگام صبوح زنده دارد نفس باد صبا نام صبوح

2 تا تو مرغ فلکی رام گلستان شده ای خواب مرغ سحری رفته و آرام صبوح

3 تو گل از مرغ سحرگاه گرفتارتری دم نزد صبح حریفان که نشد دام صبوح

4 در چنان بزم که مستان سحر می نوشند صاف خورشید بود درد ته جام صبوح

1 روز از آن آید که با صد خواریم بر در کشد پرده ناموس شب از روی کارم برکشد

2 بر سر پروانه شمع از بهر آن سوزد که هست جذبه عشقی که خاکستر به خاکستر کشد

3 هیچ جا نگذشت کز وی فتنه‌ای باقی نماند کاش چون آید غمت رخت از در دیگر کشد

4 از درش تصدیع کم کردم چو دانستم که او خط نسیانی مرا یک باره بر دفتر کشد

1 فسون خط تو پیغام بعثت و شب داج نگاه پر رخ تو مصطفاست بر معراج

2 ظهور حسن تو امنیتی به دوران داد که پادشه ز رعیت نمی ستاند باج

3 چه صلح بود که حسن تو باوفا انگیخت کز آب و آتش ما برد اختلاف مزاج

4 میان زخم و خدنگ تو الفتی پیوست که از دکان مسیحا نمی خرند علاج

1 نشان آن که کردم قطع امید از دیار خود نهادم در حریم کوی او سنگ مزار خود

2 برهمن از صنم برگشت و حاجی از حرم آمد من و اخلاص و عرض بندگی و کوی یار خود

3 تو خواهی کافری دان طاعتم خواهی مسلمانی مرا کاریست با صدق دل امیدوار خود

4 خلل گر در بنای دین و ایمانم شود سهلست ندارم نقص در بنیاد عهد استوار خود

1 صبحی بنال راه فلک برنبسته‌اند هرچند دیر آمده‌ای در نبسته‌اند

2 حرمان تو ز همت کوتاه‌بین توست هرگز در کریم به کافر نبسته‌اند

3 سرمایه شناخت چراغیت داده‌اند اما ره چراغ ز صرصر نبسته‌اند

4 بر تشنگان بباز بخیلی برای چیست؟ دریا کریم و ظرف تو را سر نبسته‌اند

1 کسی که تشنهٔ وصل است با کوثر نمی‌سازد به آب خضر اگر عاشق رسد لب تر نمی‌سازد

2 کُلَهْ‌بخشی و سربازی شراب عشق می‌آرد سری کاین نشئه گرمش ساخت با افسر نمی‌سازد

3 به شیدایی مزن طعنم که هست از آب و خاکی دل که طفلش غیر حرف عاشقی از بر نمی‌سازد

4 عجب گر آسمان سامان تواند داد کارم را چو طالع از کسی برگشت با اختر نمی‌سازد

1 این که دل نامند چون حرزم حمایل کرده‌اند هیکلی از اضطراب جسم بسمل کرده‌اند

2 از کدامین دودمان تا این دلیل افروختند چرخ را پروانه فانوس محمل کرده‌اند

3 این گل از هر شاخ خودرویی نمی‌آید به بار تخم یک جا کشته صد جا آب در گل کرده‌اند

4 در خیال قید زلف و خال هرکس ماند ماند فکر دیگر کن که حل عقده مشکل کرده‌اند

1 اخترشناس در روش بخت من گم است مشکل فتاده کار نه در دست انجم است

2 دوران صلای تفرقه داد و شراب ما یک پاره در صراحی و یک پاره در خم است

3 ساقی چو فیض اوست همه صرف او کنیم این جرعه ای که در ته جام تکلم است

4 شیرین نکرده خنده شادی مذاق کس گل نیز تلخ گشته زهر تبسم است

1 شادی عشق تو هنگامه غم برهم زد شور حسنت نمکی بر جگر آدم زد

2 شب ز دیدار تو گردید به مهر آبستن جامه بر سنگ ز سور رخ تو ماتم زد

3 شهد لب های تو دکان طبیبان در بست دست در دامن تیغ نگهت مریم زد

4 کعبه آمد حجرالاسود خالت بوسید غوطه در موجه چاه ذقنت زمزم زد

آثار نظیری نیشابوری

57 اثر از غزلیات در دیوان اشعار نظیری نیشابوری در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار نظیری نیشابوری شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی