آثار نیر تبریزی

صفحه 9 از 15
15 اثر از غزلیات نیر تبریزی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات نیر تبریزی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی
خانه / آثار نیر تبریزی / غزلیات نیر تبریزی

غزلیات نیر تبریزی

1 خیز تا معتکف خانۀ خمار شویم سر به پیشش بسپاریم و سبکبار شویم

2 زلف ساقی بکف آریم و ببانک و دف و چنگ مست از خانه سوی کوچه و بازار شویم

3 دمبدم با رخ افروخته از آتش می همچو طاووس پی جلوه و رفتار شویم

4 شحنه گر خرقه و دستار به یغما ببرد گو ببر چند خر خرقه و دستار شویم

1 هر دم از یاد تو با چشم جدا گریم و مویم که بسر وقت تو چشمی است جدا هر سر مویم

2 اشک رنگین نه بخود میرود از دیده برویم سجده بر روی بتی دارم و خونست وضویم

3 بچه سوگند خورم کز تو سر خویش ندارم بسر موی تو سوگند که سرگشتۀ اویم

4 نشئه می همه غم زاید و اندوه و ملالت می فروشان اگر از خاک بسازند سبویم

1 چه بود با سر زلف تو کار جان بسر آید زتار او کسلد رشت وجان بدر آید

2 سپر به پیش سپارد از این ستاره زمین را گر آسمان همه با آفتاب و با قمر آید

3 بیا به بین که چه حال است از انتظار تو ما را نه جان ز تن بدر آید نه قاصدی ز در آید

4 گر از نظر فکند تیره غمزه ام چه ملامت دگر نمانده نشانی ز من که در نظر آید

1 ساقی مجلس گشود زلف سمن سود مجلسیان پر کنید دامن مقصود

2 حسن تو روز رخ ایاز سیه کرد مژده برای باد صبحگاه بمعمود

3 چشم زلیخا گر اینجمال به بند یوسف خود را دهد بدرهم معدود

4 دوست چو با ماست ساز عیش تمام است بیهده مطرب مساز زمزمۀ عود

1 گر مساعد شود آن طرۀ عنبر شکنم چندگاهی ز جنون رخت بصحرا فکنم

2 باش یکدم که کنم پیرهن شوق قبا ایکمانکش که زنی ناوک مژگان بتنم

3 خار راهیست که اندر طلبت رفته بپا هر سو موی که سر داده برون از بدنم

4 ز تماشای منگر حسد آید بجمال پرده بردار که من بی خبر از خویشتنم

1 سوزنده آتشی که شود پخته خام از او جام می است خواجه بکن پر مشام از او

2 آسایشت هواست گر از صبح و شام دهر خالی مدار بزم بهر صبح و شام از او

3 نام اربترک باده پرستی است می بیار هی تا رود بباد مرا خواجه نام از او

4 ساقی اگر برشوه دهی بوسۀ بشیخ فتوی توان گرفت بشرب مدام از او

1 رنجه مباش از دل از تو در گله باشد مرغ گرفتار تنگ حوصله باشد

2 یکسره دل خون شود ز دیده بریزد به که گرفتار یار ده دله باشد

3 از تو نرنجم گرم ز بوسه کشی سر کشمکشی رسم هر معامله باشد

4 خال بزلفش چنان خزیده که گوئی دزد شبی در کمین قافله باشد

1 ز تاب زلف تو نارسته خط دمید آخر بغیر روز سیاه از تو دل ندید آخر

2 فلک بر ابروی من خم نداد و غمزۀ تو بیک اشاره کمان مرا کشید آخر

3 دلم ز شوق دهانش میان خون میگشت بنقد بوسه لبش خون من خرید آخر

4 قدیکه سر بسر آن خم نکرد در همه عمر بپای بوس سهی قامتی خمید آخر

1 شانه هر دم که بر آن کاکل مشکین گذرد وه چه گویم که چه‌ها بر دل خونین گذرد

2 کاش یکسر هم بر چشم من آید ز خطا هر خدنگی که از آن ابروی پر چین گذرد

3 ایندل و این تو که دست از سر خود بردارد شه چو در کلبۀ رستائی مسکین گذرد

4 منعم از عشق جوانان مکن ایناصح پیر بس قبیح است که پیری کهن از دین گذرد

1 خم ابروی تو تا با مژه پیوست به هم داد چین تا به ختا تیر و کمان دست به هم

2 این همه خون دل خلق دلیرانه مریز عاقبت سیل شود قطره چو پیوست به هم

3 نیست در ملک دل امروز به جز دست تو دست که سر زلف تودست همه را بست به هم

4 چشمت از فتنه نیاساید و آخر ترسم که جهان را زند این ترک سیه‌مست به هم

آثار نیر تبریزی

15 اثر از غزلیات نیر تبریزی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات نیر تبریزی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی