آثار نیر تبریزی

صفحه 5 از 15
15 اثر از غزلیات نیر تبریزی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات نیر تبریزی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی
خانه / آثار نیر تبریزی / غزلیات نیر تبریزی

غزلیات نیر تبریزی

1 کس نزد پای بگویت که نه سر داد آنجا روید از خاک مگر خنجر بیداد آنجا

2 زلفت ار گرد برانگیخت زشهری چه عجب خاک یکسلسله دل آمده بر باد آنجا

3 بهوای گل رویت چمنی باز نماند که نیامد دل شوریده بفریاد آنجا

4 چه فتاده است در آنکوی که نگذشت بر او باری از قافله دل که نیفتاد آنجا

1 لب عذرا که دل وامق از آن خونین است نوعروسیست که خون جگرش کابین است

2 نه گزیراست که غم کام من از زهر گشود طعم پیمانه اگر تلخ و گر شیرین است

3 چشمت ار خنجر مستانه کشد شیوه اوست گله ما همه از ناز لب نوشین است

4 وقت آنست کز بن کاسه پر گردونرا پاک از خون کشم ار ماه و اگر پروین است

1 تیشه بر پا زدی ار داغ منش در دل بود آن قوی پنجه که در کوهکنی کامل بود

2 بچه دل آینه عکس تو در آغوش کشید مگر از آه سحرگاهی ما غافل بود

3 بردم از سوز جگر لابه ز حد پیش رقیب حالت غرقه ندانست که در ساحل بود

4 تند بگذشت و مرا سیل غم از سر بگذشت شکرها دارم از این برق که مستعجل بود

1 مهل آنروی که از پرده پدیدار آید ترسم از چشم بد خلق به آزار آید

2 دام نرچین که دگر نیست دلی در همه شهر که نه بر حلقۀ زلف تو گرفتار آید

3 زبر خویش ترانم که مگس از سرقند نرود ور برود نیز دگربار آید

4 قامتت کرد قیامی و قیامت برخواست چه شود آه ندانم که برفتار آید

1 این خودسری که زلف تو ای دلربا کند با روزگار غم‌زدگان تا چه‌ها کند

2 زلف از کنار چاه زنخدان مگیر باز بگذار دستگیری افتاده‌ها کند

3 گشتم اسیر غمزۀ طفلی که صید دل هر لحظه دست گیردو بازش رها کند

4 مست است کرده ناوک مژگان بسینه راست ای دل بهوش باش که ترسم خطا کند

1 بر آن سری که بگیری ز لعل او کامی شراب نوش که در عین پختگی خامی

2 براه بادیه شرط است سر قدم کردن اگر بکعبۀ گوش به بندی احرامی

3 نسیم صبح خدا را تو محرم رازی ببر زما به سر کوی دوست پیغامی

4 که آخر ای بت نامهربان من چه شود که خواجۀ برد از بنده بر زبان نامی

1 هندوی چشم و خال و خط و زلف مشک‌بیز دستی بهم نداده که ممکن شود گریز

2 هوشم سر تو دارد از آن دارمش به سر چشمم رخ تو بیند از آن دارمش عزیز

3 رشک آیدم حدیث تو گفتن به زاهدان گوهر گرانبها و خریدار بی‌تمیز

4 جانان وداع میکند ای دل به در شتاب دلبر ز دست می‌رود ای دل به پای خیز

1 نسزد چنین جمالی بحجاب ناز باشد در دولتست بگذار همشه باز باشد

2 اگرش ببینی ایدل گله های زلف او را بر او مگوی ترسم که سخن دراز باشد

3 سر و عقل و جان و دینم همه پاک بردی و غم نخورم که عاشق آنست که پاکباز باشد

4 نظری بروت دارم نظری سوی رقیبت که وصول بر حقیقت زره مجاز باشد

1 کجا به گوش رسد ناله‌های زار منش هزار بلبل دستان‌سراست در چمنش

2 ضرورتست مرا بی تو رو به صحرا کرد که بوی موی تو آید ز سنبل و سمنش

3 مگر که پای تو بست ای نسیم گلشن مصر نه یوسفی نه بشیری نه موی پیرهنش

4 کس التفات ندارد به خویش از او چه عجب گر التفات نباشد به کس ز خویشتنش

1 افسرده دلان شورت نادیده بسر دارد زین پردۀ شورانگیز خوش آنکه خبر دارد

2 عالم بدرت پویان دیدار ترا جویان ربی ارنی گویان آهنگ سفر دارد

3 ای نفس عزاز بلی رو سجدۀ آدم کن کانشاهد قدسی سیر در قلب بشر دارد

4 ای یونس لاهوتی کاندر شکم حوتی زین برقۀ ناسوتی زود آ که خطر دارد

آثار نیر تبریزی

15 اثر از غزلیات نیر تبریزی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات نیر تبریزی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی