لب عذرا که دل وامق از آن خونین از نیر تبریزی غزل 25
1. لب عذرا که دل وامق از آن خونین است
نوعروسیست که خون جگرش کابین است
...
1. لب عذرا که دل وامق از آن خونین است
نوعروسیست که خون جگرش کابین است
...
1. چند برد زاهد انتظار قیامت
گو ز قیامت گذشت جلوه قامت
...
1. هوسم کشد نگارا ز حلاوت عتیبت
که بذوق دل ببوسم ز دهان دلفریبت
...
1. مگر قدم بره عشق هشتن آسان است
سر سران جهان ریگ این بیابان است
...
1. همه را چشم عنایت زتو شیرین پسر است
من تعنت نکنم هرچه تو باری شکر است
...
1. آن نه زلفیست که پیچیده بدور ذقن است
چنبر لاله و نسرین و گل و یاسمن است
...
1. نوش لب یار نیم خند است
دوشان دلان بهار قند است
...
1. ما را بدر میکده دادند اقامت
ایزهد ریائی بروی رو به سلامت
...
1. بهای قند چه داند که در جهان چند است
کسی که همدم آن پسته شکر خند است
...
1. زغمت خون دلی نیست که در جامم نیست
دور غم شاد اگر دور فلک رامم نیست
...
1. خبر ما که برد باز بدان لعبت مست
کاندران حقه که سرّیکه نهفتیم شکست
...
1. کدام آیت رحمت که در جبین تو نیست
کدام لطف و ملاحت که در عجین تو نیست
...