1 نوش لب یار نیم خند است دوشان دلان بهار قند است
2 عاشق چکند که دل نبازد کان کودک شوخ دلپسند است
3 بی خود زقفای تو نپویم یک گردن و صد هزار بند است
4 جانهای بلب رسیده داند در کشور حسن بوسه چند است
1 ما را بدر میکده دادند اقامت ایزهد ریائی بروی رو به سلامت
2 با نرگس جادو بدر صومعه بگذر تا پیر خرابات نه لافدز کرامت
3 از کشمکش زلف درازت چه سرایم کاین قصه بپایان نرسد تا بقیامت
4 فرهاد بخواب ار لب شیرین تو بیند با تیشه ناخن بکند کوه ملامت
1 بهای قند چه داند که در جهان چند است کسی که همدم آن پسته شکر خند است
2 بیا که جای تو خالی است در حوالی چشم اگر بگریه من خاطر تو خورسند است
3 زمن بدلبر پرخاشجو که گوید باز بیا که دل بعتاب تو آرزومند است
4 دل اربنوش دهانت طمع برد چه عجب که بنده را همه جا چشم بر خداوند است
1 زغمت خون دلی نیست که در جامم نیست دور غم شاد اگر دور فلک رامم نیست
2 در فراق لب شیرین تو ایچشمه نوش بلبت تلخی زهری نه که در کامم نیست
3 بیتو شامی اگرایوصل بصبح آوردم خون بدست آر که دیگر طمع شامم نیست
4 آنچنان برده ز سر هوش من آندانه خال که پیم رفته بدام و خبر از دامم نیست
1 خبر ما که برد باز بدان لعبت مست کاندران حقه که سرّیکه نهفتیم شکست
2 که بمژگان سپرد غمزه و گهگاه بزلف سر سربسته ما بین که رود دست بدست
3 قاتلم زحمت یک تیرنگه بیش نداد ترک بیمار کمانکش نگر و قوت شست
4 ساقیا پر شده پیمانه ام از درد خمار باده گر صاف و اگر در دیده هرچه که هست
1 کدام آیت رحمت که در جبین تو نیست کدام لطف و ملاحت که در عجین تو نیست
2 از ایندرخت رطب در بروی خلق مبند که کس شهر نه بینم که خوشه چین تو نیست
3 نه من شهد لبت چونمگس حریصم و بس که را که پای تعلق در انگبین تو نیست
4 توبه که در همه عالم قرین کس نشوی گر در جهان نکوئی کسی قرین تو نیست
1 صنما زخم دل از چاره اغیار گذشت زلف بگشا که دگر کار دل از کار گذشت
2 ایصبا با مه ما گوی که بیمار غمت بی تو بیزار شد از زندگی زار گذشت
3 در دلم بود که اظهار کنم حالت عشق دید در آئینه و کارز اظهار گذشت
4 باغبانا دگرم جانب گلزار مخوان آن تنعم که تو دیدی همه با یار گذشت
1 جانا حیوه من زلب می پرست تست بندم بپا مبند که جانم بدست تست
2 سوگند بر لب تو که در خطه خطا گر فته فتد همه از چشم مست تست
3 ایشوخ دلنشین تو ندانم چه فتنه کاشوب کشور دل ما از نشست تست
4 اینجان ما و این تو که کوه ارسپر کنم تیر از نشان بدر رود از شست شست تست
1 آنرا که بپای تو سهی سرو سری نیست پیداست کش از عالم بالا خبری نیست
2 شور لب شیرین تو در مشرب زاهد جستیم از اینواقعه دروی اثری نیست
3 هر بقعه نه طور است و شجر نخله موسی عرفان متن این زمزمه در هر شجری نیست
4 تا جوهر آئینه در آتش نشود صاف سنگیست که در وی اثر جلوه گری نیست
1 جنبش کبک بزیبائی رفتار تو نیست پر طاوس بحسن خط رخسار تو نیست
2 شکری نیست که در خنده شیرین توئی نمکی نیست که در لهجه گفتار تو نیست
3 همه افسوس بدلدادن من دارد و من دارم افسوس بر آندل که گرفتار تو نیست
4 گر بگویم که من از مهر تو برخواهم گشت در و دیوار بگویند که اینکار تو نیست