تجانوی از سرایندهٔ فرامرزنامه فرامرزنامه 93
1. تجانوی جنگی زجا در بجست
به خرطوم پیل اندر آورد دست
...
1. تجانوی جنگی زجا در بجست
به خرطوم پیل اندر آورد دست
...
1. از آن پس بر دیو شد نامدار
چنین گفت با هم نبرد آن سوار
...
1. چواین گفته بشنید برجست رای
به تندی بیامد روانش به جای
...
1. چنین گفت با خسرو هندوان
که ای نامور شاه روشن روان
...
1. چو این گفته بشنید ازو شاه رای
شگفتی درآمد بدل کرد رای
...
1. سپهبد برآمد به کردار شیر
بغرید چون اژدهای دلیر
...
1. سپهبد دو پرمایه مرد دلیر
فرستاد نزد همایون شیر
...
1. همان نامور شیر مردان هزار
که بودند با او درآن کارزار
...
1. چو تاریکی شب پدیدار شد
سپه را زسر،رزم و پیکار شد
...
1. در آن شب به تقدیر پروردگار
به خواب اندرون،زال به روزگار
...
1. زمشرق چو خورشید بفراخت سر
بگسترد زرآب بر کوه و در
...
1. فرامرز شیرافکن پهلوان
همی تاخت هر سو چو شیر ژیان
...