پس از از سرایندهٔ فرامرزنامه فرامرزنامه 70
1. پس از هفته بنشست با انجمن
چو پروین گرانمایگان تن به تن
...
1. پس از هفته بنشست با انجمن
چو پروین گرانمایگان تن به تن
...
1. چنین گفت کید ای جهاندار گرد
سرافراز و دانای با دستبرد
...
1. بدو گفت کای مهتر روزگار
شنیدم زگفتار آموزگار
...
1. که این کوه نبود بجز آدمی
کجا اصل دارد زخاک و زمی
...
1. دگر گفت کی پهلو دلپذیر
به سالی جوان و به اندیشه پیر
...
1. بدو گفت کای پیر زنار بند
قلم باشد آن بردر هوشمند
...
1. جهان دیده پیرش چنین گفت باز
که ای شیر جنگ آور و سرفراز
...
1. به پاسخ بدو گفت کز بخردی
نباشد جز افسانه ایزدی
...
1. دگر گفت کای نوجوان برهمن
بپرسم یکی داستان کهن
...
1. چنین داد پاسخ شه نیمروز
در شست کافی و زرد است روز
...
1. دگر باره گفت ای جهان سخن
جوانی به سال و به دانش کهن
...
1. فرامرز گفت این درخت آدمیست
همین چار گوهر تو را همدمیست
...