فرامرز از سرایندهٔ فرامرزنامه فرامرزنامه 47
1. فرامرز گفت این نبرد منست
دلیری چنین نیز خورد منست
...
1. فرامرز گفت این نبرد منست
دلیری چنین نیز خورد منست
...
1. یکی نیزه در مشت گرشاسبی
خدنگی به پیکان تهماسبی
...
1. فرامرز را گفت کای نامدار
کجا مرد هند از تو گیرد فرار
...
1. چو دریا به موج اندر آمد سپاه
شد از میمنه بیژن نیک خواه
...
1. کنون گفته زاد سروست بیش
که باد آفرینش زاندازه بیش
...
1. به روز نخستین،مه فرودین
فرامرز پیمود هندو زمین
...
1. برون رفت زان پس به جنگ سنور
نمودند آن جای او را زدور
...
1. چو دیدش فرامرز کان فره مند
سخن گفت زین گونه با وی بلند
...
1. بدو پاسخ آورد پس هوشمند
خرد خوانم آن دار شاخ بلند
...
1. دگر گفت کای بحر دانشوری
تو فرهنگیان را یکایک سری
...
1. بدو گفت دانای هندوستان
که ای شمع جمع همه سیستان
...
1. دگر گفت کای پیر با آفرین
به همت جهان کرده زیر نگین
...