دگرباره از سرایندهٔ فرامرزنامه فرامرزنامه 184
1. دگرباره هردوبرابرشدند
همه پیش زوبین وخنجرشدند
1. دگرباره هردوبرابرشدند
همه پیش زوبین وخنجرشدند
1. چو بر زهره،تیره شب الماس کرد
هوا روز روشن،شب تار کرد
1. زبس رنگ و افسون و نیرنگ وفن
زپیشش برفتند آن چار تن
1. زدرگاه شاهی دمیدند نای
سپهبد به اسب اندر آورد پای
1. به زال ستمدیده رفت آگهی
که گشت از فرامرز،گیتی تهی
1. الا ای خرد مغز سخن
دلت برگسل زین سرای کهن
1. به نام تو ای داور بی نیاز
به جز تو نباشد کسی چاره ساز
1. ایا قادر پاک ودانای راز
تویی خالق وقادر کارساز
1. سپر در پس پشت خود کرد تنگ
به کف نیزه بگرفت از بهر جنگ