1 چونزدیک دستان رسید این پیام فرخواند دستان به رستم تمام
2 به دل رستم اندیشه کرد از نهان که این هر سه شاهان نژاد مهان
3 زمن آرزو این چنین خواستند زبان را بدین خواهش آراستند
4 کجا می شود اینکه هردو گیاه بسازند با هم سفید وسیاه
1 چو خورشید بنمود زرین درفش سفیده برآورد تیغ بنفش
2 سرشاه انجم برآمد زخواب برون جست کافور از مشک ناب
3 همه تاجداران روی زمین که بودند با تاج وتخت و نگین
4 به امید روی درخشنده ماه کمربست شاهان زرین کلاه
1 به جیپور گردید بانو دوچار درآمد به پیکار آن نامدار
2 برو بریکی نیزه زد کز نهیب شدش از بدن جان و پا از رکیب
3 به چنگال جیپال را دست برد کمربند او را گرفت و فشرد
4 یکی کشته گشت و دگر را بخست چورای آن چنان دید زآنجا بجست
1 کنون داستانی زایرانیان شنو تا بگویم به روشن روان
2 زگردان ایران وبانو گشسب به میدان دانش بتازید اسب
3 به میدان دانش سواری کنم به عقل و خرد استواری کنم
4 زخود یادگاری گذارم به دهر کزان هوشمندان بگیرند بهر
1 به نام خداوند جان و جهان بگویم سخن آشکار ونهان
2 نخستین سخن را به نام خدای خداوند روزی ده رهنمای
3 نگارنده خرگه نیلگون برآرنده خیمه بی ستون
4 فروزنده طاق فیروزه فام برآرنده صبح ز ایوان شام
1 سخن رفت از بانوی ماه ووش به وصفش دهان هرکسی کرد خوش
2 ز زلف و رخ و خال و ابروی او وزان نرگسان چشم وابروی او
3 زقدش که بد سرو را پا به گل زلعلش که بد راحت جان ودل
4 ز زلفش که دلبند عشاق بود ز زورش که مشهور آفاق بود
1 یکی گفت اگر در صف کارزار سوی من شتابی به هنگام کار
2 چنانت بکوبم به گرز گران که مسمار کوبند آهنگران
3 یکی گفت گر آیی به کین سوی من ببینی تو خود زور و بازوی من
4 چنانت ببندم به خم کمند که گیسوی خوبان و دل مستمند
1 چو آن فتنه را دید کاوس کی طلب کرد آن پهلو نیک پی
2 جهان پهلوان بود اندر شکار به شش روزه ره دور از ایران دیار
3 به پیشش فرستاده ای رفت زود به تیزی چو آتش به تندی چو دود
4 بر او چنان رفت تند و دمان که بیرون جهد همچو تیر از کمان
1 چنین گفت رستم کای بخردان دلیران کارآزموده ردان
2 شما سربه سر دوستدار منید همه سرفرازید ویار منید
3 اگرتان به بانو زجنگ آورم همه نامتان را به ننگ آورم
4 شمارا نخواهم ابا او نبرد که از جنگ او شیرشد دل به درد
1 نخستین بیامد به جای نماز چنین گفت با داور پاک راز
2 که ای آفریننده داد ودین زتو داد یابد زمان و زمین
3 به گیتی تودادی مرا دستگاه سرم بگذارندی به خورشید وماه
4 بجز تو که بردارد افکنده را رساند به آزادگی بنده را