به نام از سرایندهٔ فرامرزنامه فرامرزنامه 24
1. به نام خداوند جان و جهان
بگویم سخن آشکار ونهان
...
1. به نام خداوند جان و جهان
بگویم سخن آشکار ونهان
...
1. سخن رفت از بانوی ماه ووش
به وصفش دهان هرکسی کرد خوش
...
1. یکی گفت اگر در صف کارزار
سوی من شتابی به هنگام کار
...
1. چو آن فتنه را دید کاوس کی
طلب کرد آن پهلو نیک پی
...
1. چنین گفت رستم کای بخردان
دلیران کارآزموده ردان
...
1. نخستین بیامد به جای نماز
چنین گفت با داور پاک راز
...
1. ببستند مه را به مریخ عقد
به مفلس بدادند آن گنج نقد
...
1. غلامی به نزدیک گودرز زود
نهانی شد وآشکارا نمود
...
1. ایا دوستداران والا گهر
زمن بشنوید این چنین سر به سر
...
1. که ناگه در آمد یکی نامدار
که می بار خواهد بر شهریار
...
1. چو سالم بشد سی وشش این زمان
زپیری رسیده به سر مرزبان
...
1. پسر بار کرد و چو بربست کوس
سطخر گزین گشت چون آبنوس
...