سپهبد از سرایندهٔ فرامرزنامه فرامرزنامه 105
1. سپهبد چو از کوه،لشکر کشید
شب تیره،ابر سیه بردرید
...
1. سپهبد چو از کوه،لشکر کشید
شب تیره،ابر سیه بردرید
...
1. سپیده چو از باختر زد درفش
چوکافور شد روی چرخ بنفش
...
1. بفرمود شیر ژیان تا دبیر
بیاورد بر خامه مشک وعبیر
...
1. چو خورشید بر چرخ گشت آشکار
جهان کرد روشن به رنگ بهار
...
1. چه خورشید با تیغ و زرین سپر
نشست از بر تخت و دیهیم زر
...
1. مهارک چو تیره شب اندر رسید
زگردان هندی سواری ندید
...
1. سپه را برانگیخت شیروی گرد
برایشان هم از گرد ره حمله برد
...
1. در آن روز شیرو چو شیرژیان
به رزم اندرون بود با هندوان
...
1. مهارک چو دید آن سپاه نبرد
گریزا شد آهنگ دروازه کرد
...
1. به نامه درون سر به سر یاد کرد
ز رزم و ز پرخاش روز نبرد
...
1. یکی پاسخ نامه فرمود شاه
نخستین که بنوشت بر نیکخواه
...