13 اثر از شهریارنامه عثمان مختاری در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر شهریارنامه عثمان مختاری شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی
خانه / آثار عثمان مختاری / شهریارنامه عثمان مختاری

شهریارنامه عثمان مختاری

1 سرآینده دهقان چنین یاد کرد چو این از ره داد بنیاد کرد

2 که عاس آن جفاپیشه نابکار دل آکنده از کینه شهریار

3 نداد او بمن دخت هیتال را سپردم به او من دز مال را

4 کنون شد سپهبد ورا خوستار بمن کی گزارد ورا شهریار

1 که ازدشت ناگاه برخواست گرد بیامد سواری بساز نبرد

2 دگر ره پدیدآمد آن زرد پوش چو دریای آتش برآمد بجوش

3 سره ره به نسناس زنگی گرفت به کردار شیران جنگی گرفت

4 به زنگی یکی حمله آورد تند که گشت از نهیبش دل شیر کند

1 چو شیر اندر آمد روان زیر فیل یکی برخروشید چون رود نیل

2 سراندر بر ناف آن فیل برد برآوردش ازجای یک فیل برد

3 چنان برزمین کوفت فیل و سوار میان دو صف آن یل نامدار

4 که چون سنگ در زیر پی پیل نرم شود نرم شد استخوانش بچرم

1 سپهبد چو آن دید آمد بخشم برو بر بگرداند از کینه چشم

2 بزد دست و غرید چون پیل مست غل و بند و زنجیر در هم شکست

3 سر مرد دژخیم از تن بکند بدان نامور بارگاهش فکند

4 بزد دست و برداشت کرسی عاج بشد تازیان تابر تخت ساج

1 سپه جمله جنبید از جای خویش ندانست بیدل سر از پای خویش

2 بکردند دم ستوران گره به خود راست کردند گردان زره

3 میان تنگ بستند مر جنگ را کشیدند تنگ و زبر تنگ را

4 سنانها گرفتند در دست خوار بزین خدنگ اندر آمد سوار

1 به پرسید هیتال کین مرد کیست کزین سان سواری به گیتی نزیست

2 ندانیم گفتند کین نامدار که باشد که آمد درین کارزار

3 کزین روی آمد مران زرد پوش به نزدیک نصوح آمد بجوش

4 چو از کین به نزدیک نصوح شد تو گفتی یکی دیک در جوش شد

1 بعاس آن زمان گفت هیتال شاه که برکش همین شب مر او را به راه

2 به سوی سراندیب بر بند کن دل از بند او شاد خورسند کن

3 سراندیب را خود کمیندار باش شب و روز هشیار و بیدار باش

4 فکندند یل را به پشت نوند ببردند آن گاه در زیر بند

1 کشیدند صف چار لشکر چنین دوتا از یسار و دو تا از یمین

2 که آمد خبر پیش هیتال شاه که بگریخت از بند او نیکخواه

3 همه بند زندان بهم درشکست مرآن شیر دیوانه از بند جست

4 چو هیتال بشنید آمد بخشم برآشفت از آن کار و شد تیره خشم

1 تو امشب به می شاد با من نشین که فردا منش بسته آرم برین

2 به پیش من او را نباشد درنگ چه من دست بازم به شمشیر چنگ

3 سپهبد بدو گفت کای نازنین زن ارچند باشد دلیر گزین

4 ز زن کار مردان نیاید پدید در چاره رازن بود خود کلید

1 چه روز دگر شد جهان عطربار رسیدند در دامن کوهسار

2 همه کوه یکسر پر از بیشه بود که کم اندران بیشه اندیشه بود

3 زجمهور پرسید کای گرد نیو چه باشد در این بیشه پر غریو

4 بگفتا در این بیشه یک اژدهاست ره بیشه را بسته ابر بلاست

آثار عثمان مختاری

13 اثر از شهریارنامه عثمان مختاری در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر شهریارنامه عثمان مختاری شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی