دیار دل که پرآشوب از محیط قمی هفت شهر عشق 60
1. دیار دل که پرآشوب بود، ناحیتش
خیال دوست به یک لحظه داد تمشیتش
...
1. دیار دل که پرآشوب بود، ناحیتش
خیال دوست به یک لحظه داد تمشیتش
...
1. عجب مدار اگر وضع عالم است پریش
که یار کرده پریشان شکنج طُرّه ی خویش
...
1. غارت هوش می کند، جلوه ی سرو قامتش
آن که نَرُسته در چمن، سرو به استقامتش
...
1. یاد آیدم چو محنت ایام سخت خویش
بر تن درم چو مردم دیوانه رخت خویش
...
1. دو چیز مایه ی عشرت بود، علی التّحقیق
وصال یار موافق، وصل جام رحیق
...
1. امروز قلب عالم امکان بود ملول
روز مصیبت است و گه رحلت رسول
...
1. ما را کجا به کوی تو ممکن بود وصول
که آنجا خیال را نبود قدرت نزول
...
1. ای در وجود تو کون و مکان عدم
نتوان حدوث ذات تو را فرق از قدم
...
1. ای دریغا که باز در اسلام
خللی روی داد، سخت عظیم
...
1. با غم هجر تو جانا، شادمانی چون کنم
چون سرآمد دور عمرم، زندگانی چون کنم
...
1. امروز دلا از دوش، آشفته ترت بینم
جز مستی می در سر، شور دگرت بینم
...
1. افکنده موی یارم، بس عقده ها به کارم
آشفته تر زحالم، گردیده روزگارم
...