آثار محیط قمی

صفحه 4 از 14
14 اثر از هفت شهر عشق محیط قمی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر هفت شهر عشق محیط قمی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی
خانه / آثار محیط قمی / هفت شهر عشق محیط قمی

هفت شهر عشق محیط قمی

1 چون در چمن چمان شد، آن شوخ سرو قامت در هر قدم به پا کرد هنگامه ی قیامت

2 از آب و رنگ رخسار، بر آبروی گلزار بازار سرو به شکست، قدّش زاستقامت

3 تو خون خلقی نوشی ای شیخ و ما می ناب انصاف ده از این دو، شاید که را ملامت

4 در خاکدان گیتی، بی عشق هر که سر کرد خواهد به خاک رفتن، با حسرت و ندامت

1 خوبان جهان از چو جهان مهر وفا نیست این سلسله را پیشه به جز جور و جفا نیست

2 آغاز فنا بود، جهان را و چو آغاز انجام مر این غمکده را غیر فنا نیست

3 از زهد فروشان بگریزند که دیدیم این سلسله را دوستی و مهر و وفا نیست

4 تا خرقه ی صوفی به می صاف نشویند بی شبه ی آلایش تزویر و ریا نیست

1 دور نمودم تا فلک از آستان دوست دارم تن و دلی چو دهان و میان دوست

2 دارم دل شکسته و دانم که جای او است ورنه به دل علاقه ندارم به جان دوست

3 تا از خودی تو اثری است، گرچه نام هرگز گمان مبر که بیابی نشان دوست

4 بیرون بود زقوه ی ما سست بازوان با ضعف دل کشیدن محکم کمان دوست

1 سه چیز اهل طلب را بود نشان سعادت خلوص نیت و قلب سلیم و صدق ارادت

2 نه بندگی است که مر، دوری است و نفس پرستی زبیم دوزخ و شوق جنان کنی چو عبادت

3 طبیعت سبعی غالب است تا به نهادت گمان مبر که سوی آدمی و اهل سعادت

4 دل شکسته به دست آر و درد عشق که گردد دلت مقام حق و آیدت خدا به عبادت

1 غیرت طوبی بود، قامت دلجوی دوست رشک ریاض جنان، خاک سر کوی دوست

2 قید غلایق گسست، قوّت بازوی عشق حجاب هستی به سوخت، تجلّی روی دوست

3 سلسله ی کائنات، جمله به رقصند و هست سلسله جنبانشان، سلسله ی موی دوست

4 روی زمین را گرفت، تیغ زبانم تمام تا که حکایت شود، زتیغ ابروی دوست

1 نه به تنها دل من از پی دلدار به رفت هرکجا بود دلی، در سر این کار به رفت

2 دل سودازده با سلسله رقصد زطرب تا که در سلسله ی گیسوی دلدار به رفت

3 ای خوش آن جان که نثار ره جانان گردید سرفراز آن که سرش در قدم یار به رفت

4 بوسه بر خاک در دوست تواند دادن هرکه منصور صفت تا به سر دار به رفت

1 آن شاهد مقصود که در پرده نهان بود دوشینه ی بر دیده ی من، جلوه کنان بود

2 نوشین لب و رخشان رخ و زلف به خم او نور بصر و تاب دل و قوت روان بود

3 خواندم مه و مهرش به نکویی چو بدیدم بهتر ز مه و مهر، نه این بود و نه آن بود

4 می خواندمیش ماه اگر، ماه سخنگو می گفتمیش سرو، اگر سرو روان بود

1 بسیار زلف پرشکن و پرخم اوفتد بر روی تو چه دلربایی زلفت کم اوفتد

2 درهم شود چو خاطر من وضع روزگار بر روی تو چو طره ی تو در هم اوفتد

3 باشد رقیب دیو و دهانت، نگین جم ترسم به چنگ دیو، نگین جم اوفتد

4 جز لعل تو که مرهم ریش دل من است هرگز شنیده ای که نمک مرهم اوفتد؟

1 چون کارها موافق تقدیر می‌شود ابله کسی که غره به تدبیر می‌شود

2 در هر زمان هر آن چه مقدر شده شود تقدیم نی ز سعی و نه تأخیر می‌شود

3 ساقی شتاب کن که زبس عمر تندروست هرچند باده زود دهی، دیر می‌شود

4 زآهوی چشم شیردلان را کند شکار چون ترک شوخ من سوی نخجیر می‌شود

1 جماعتی که دل و جان به عشق نسپارند به حیرتم! چه تمتع ز زندگی دارند

2 بر آن سرم که برآرم دمی به خاطر جمع گرم دو زلف پریشان دوست بگذارند

3 به صاحبان نظر ساقیا مده ساغر که با حضور تو پیوسته مست دیدارند

4 به دور چشم تو مستی ما عجب نبود عجب زحالت آنان بود که هوشیارند

آثار محیط قمی

14 اثر از هفت شهر عشق محیط قمی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر هفت شهر عشق محیط قمی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی