آثار محیط قمی

صفحه 3 از 14
14 اثر از هفت شهر عشق محیط قمی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر هفت شهر عشق محیط قمی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی
خانه / آثار محیط قمی / هفت شهر عشق محیط قمی

هفت شهر عشق محیط قمی

1 مرید عشق نجوید، مراد خاطر خویش خوش است عارف سالک، به هر چه آید پیش

2 نکو است آن چه کند دلستان، چه جور و چه مهر خوش است هرچه زجانان رسد، چه نوش و چه نیش

3 غلام همت آنم که خاطر مجموع پی دو روزه ی دنیای دون نکرد، پریش

4 ز چنگ حادثه خواهی شکسته دل نشوی به هوش باش نگردد، دلی زدست تو ریش

1 بنگر صفای جام و می لعل فام را کز باده فرق می نتوان کرد، جام را

2 نازم به بزم دُردکشان کز فروغ جام از هم تفاوتی نبود، صبح و شام را

3 در طی راه عشق چو خامند، پختگان اندیشه کن که حال چگونه است خام را

4 تحصیل نام، از در میخانه کی توان طوفان خم به باد دهد، ننگ و نام را

1 عید است و کرده دلبر من دست و پا خضاب خوش رنگ تازه ریخته از بهر دل بر آب

2 دارد برای بردن دل، شیوه ها به چشم ریزد بر آب رنگ و بَرَد دل ز شیخ و شاب

3 تنها نه من ز نرگس مستش شدم ز دست بر هر که بنگری ز همین باده شد خراب

4 ماه هلال ابروی من، بر فروخت چهر وز پرتو جمال بِزد، راه آفتاب

1 ای پایه ی جلال تو آن سوتر از جهات برتر بود مقام تو زادراک ممکنات

2 جایی رسیده ای ز جلالت که آمده در عالم تصور ذاتت، عقول، مات

3 فرخ سلیل حجت حق، عسکری تویی جدّ تو هست ختم رسل، فخر کائنات

4 هستی تو نخبه ی عرب و زبده ی عجم بابت ز طیّبین بُد و مامت، ز طیّبات

1 اول صبح دوم، آخر دوران شب است هله عید آمد و روزی خوش و وقتی عجب است

2 هر که را می نگری سرخوش صهبای سرور هر کجا می گذری بزم نشاط و طرب است

3 آید از هر شجری صوت انا الله در گوش چشم دل بازنما گاه تجلی رب است

4 همه سکّان سماوات هم آواز شده زهق الباطل و جاء الحقشان ورد لب است

1 بی رخ و زلف تو دل را روز و شب آرام نیست با کسی این طایر وحشی به جز تو رام نیست

2 ناصحم گوید: دهد بر باد، نام نیک، عشق می نداند عاشقان را قید ننگ و نام نیست

3 عقده ی زلف دو تا را برگشا، از پای دل مرغ دست آموز را، حاجت ببند و دام نیست

4 آتشین می، پختگان سخت بنیان را سزد در خور این لقمه هر نازک مزاج خام نیست

1 بی تو نباشد عجب، گر زدل آرام رفت می رود آرام دل، چون که دل آرام رفت

2 از رخ و زلف تو بود، گر زدل آرام رفت بی رخ و زلف زدل طاقت و آرام رفت

3 سعی نمودم بسی، در طلب تو ولی کام مسیر نشد، عمر به ناکام رفت

4 کوشش بی فایده است، بی مدد لطف حق کیست که کاری ازو، پیش به ابرام رفت

1 تا زتاب می گل رویت شکفت ترک گل بلبل زسودای تو گفت

2 از پی آویزه ی گوش تو دل با مژه بس دانه ی یاقوت سُفت

3 آن موحد شد که با جاروب لا از حریم دل غبار شرک رُفت

4 گر فروشد بوسه را جانان به جان می ستانم من که ارزان است و مفت

1 تهی زخویشم و سرشار آن چنان از دوست که گر زپوست برآیم هر آن چه بینی اوست

2 زمن مپرس بد و نیک وضع عالم را که هرچه در نظر آید مرا تمام نکوست

3 نکو است هرچه درآید مرا به پیش نظر که هیچ پیش نظر نایدم به جز رخ دوست

4 زعشق روی توام منع می کند زاهد بیا و روی نگه کن که سخت تر از روست

1 جان ناقابل قربان تو نیست ورنه دل بستگیم هیچ به جان جان تو نیست

2 شاهد حال بود وضع پریشان که مرا بستگی جز به زلف پریشان تو نیست

3 چون شوم محرم کویت بکَنم جامه زتن زان که این دلق کهن لایق ایوان تو نیست

4 به یکی لطمه دو صد گوی دل از جای بکند تا نگویند اثر در خم چوگان تو نیست

آثار محیط قمی

14 اثر از هفت شهر عشق محیط قمی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر هفت شهر عشق محیط قمی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی