اول صبح دوم، آخر دوران از محیط قمی هفت شهر عشق 24
1. اول صبح دوم، آخر دوران شب است
هله عید آمد و روزی خوش و وقتی عجب است
...
1. اول صبح دوم، آخر دوران شب است
هله عید آمد و روزی خوش و وقتی عجب است
...
1. بی رخ و زلف تو دل را روز و شب آرام نیست
با کسی این طایر وحشی به جز تو رام نیست
...
1. بی تو نباشد عجب، گر زدل آرام رفت
می رود آرام دل، چون که دل آرام رفت
...
1. تا زتاب می گل رویت شکفت
ترک گل بلبل زسودای تو گفت
...
1. تهی زخویشم و سرشار آن چنان از دوست
که گر زپوست برآیم هر آن چه بینی اوست
...
1. جان ناقابل قربان تو نیست
ورنه دل بستگیم هیچ به جان جان تو نیست
...
1. چون در چمن چمان شد، آن شوخ سرو قامت
در هر قدم به پا کرد هنگامه ی قیامت
...
1. خوبان جهان از چو جهان مهر وفا نیست
این سلسله را پیشه به جز جور و جفا نیست
...
1. دور نمودم تا فلک از آستان دوست
دارم تن و دلی چو دهان و میان دوست
...
1. سه چیز اهل طلب را بود نشان سعادت
خلوص نیت و قلب سلیم و صدق ارادت
...
1. غیرت طوبی بود، قامت دلجوی دوست
رشک ریاض جنان، خاک سر کوی دوست
...
1. نه به تنها دل من از پی دلدار به رفت
هرکجا بود دلی، در سر این کار به رفت
...