1 نقطۀ خال تو را من که چنان حیرانم که چه پرگار در آن دائره سر گردانم
2 نکته ای یابم اگر زان خط خورشید نقط حکمت آموز و نصیحت گر صد لقمانم
3 گر به سر چشمۀ نوشین دهانت برسم چشمۀ خضر به یک جرعۀ او نستانم
4 به تجلای تو مدهوش و خرابم که مپرس پور عمران بود آگه ز دل ویرانم
1 من بناخن غم سینه می خراشم فی المثل چه فرهاد کوه می تراشم
2 خاکساری تو کرده فرش راهم غمگساری تو صاحب فراشم
3 گر ز دست جورت ناله ای بر آرم بر سر جهانی خاک غم بپاشم
4 دور باش غیرت رانده آن چنانم کز ره خیالت نیز دور باشم
1 براستان که سر من بر آستانۀ تست نوای روز و شبم شور عاشقانۀ تست
2 هماره تیر دلم را به تیر غمزه مزن چرا که پرورش او به آب و دانۀ تست
3 مرا ز دام هوا و هوس رهائی بخش که این همای همایون ز آشیانۀ تست
4 دل ار بملک دو گیتی نمی دهم چه عجب از آنکه گوهر یک دانۀ خزانۀ تست
1 عاشق از فتنۀ معشوق هراسان نشود تا که مشکل نشود واقعه آسان نشود
2 هر که ز آسیب ره عشق هراسان باشد به که اندر هوس سیب زنخدان نشود
3 یا که از کار فرو بسته نباشد گریان یا که دل بستۀ آن پستۀ خندان نشود
4 منتهای غم آه، اول شادیست بلی تا به آخر نرسد درد تو درمان نشود
1 هرچه آید بسر ما همه از دوری تو است بانگ رسوائی من نیز ز مستوری تو است
2 این خماری که مرا بر سر سودا زده است نشئه غمزۀ آن نرگس مخموری تو است
3 عاشق سیب ز نخ را نبود درمانی ور بود بادۀ رمانی انگوری تو است
4 بلبل نطق مرا تا بدم نفخۀ صور هوس زمزمه بر شاخ گل سوری تو است
1 من ز مجنون و تو در حسن سبق برده ز لیلی دل من سینۀ سینا، رخ تو طور تجلی
2 هر که را روی بیاریّ و نگاری بکناری جز بدامان تو ما را نبود دست تولی
3 نالم از سرزنش حاشیۀ بزم تو؟ حاشا کنم از تازه حریفان تو گاهی گله؟ کلا
4 گرچه دوریم ولی مست می شوق حضوریم عارفان را نبود جز بتو هم از تو تسلی
1 ای مرهم سینۀ خستۀ ما وی مونس قلب شکستۀ ما
2 ما بلبل شورانگیز توایم ای تازه گل نو رستۀ ما
3 در نغمه گری دستان تواند در گلشن وحدت دستۀ ما
4 پیوسته بود با نفخۀ صور این زمزمۀ پیوستۀ ما
1 مژدۀ باد زندان را قاصد صبا آمد حضرت سلیمان را هدهد سبا آمد
2 مژده بادت ای بلبل می دمد به صحرا گل شور و فتنه داد گل موسم نوا آمد
3 کوفت کوس آزادی آسمان به صد شادی یا که شاخ شمشادی با قد رسا آمد
4 صبح شام غم سرزد آفتاب خاورزد یار حلقه بر در زد بوی آشنا آمد
1 جز به بوی تو مشام دل و جان عاطر نیست خاطری کز تو فراغت طلبد خاطر نیست
2 سالکی را که دل از کف نبرد جذبۀ شوق گرچه عمری بسلوک است ولی سائر نیست
3 دیده ای را که بود جز به تو هر سو نظری بخدا در نظر اهل نظر ناظر نیست
4 مرغ دل در قفس سینه که سینای تو نیست گرچه دستان زمانست ولی ذاکر نیست
1 از نرگس مست تو مخمورم هر چند خرابم، معمورم
2 از لالۀ روی تو می سوزم چون شمع، وز سر تا پا نورم
3 از مهر تو سینا سینۀ من از عشق تو چون شجر طورم
4 عمری بگذشت بمستوری امروزه به عشق تو مشهورم