14 اثر از غزلیات در دیوان کمپانی محمدحسین غروی اصفهانی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان کمپانی محمدحسین غروی اصفهانی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی

غزلیات در دیوان کمپانی محمدحسین غروی اصفهانی

1 تا بی خبری ز ترانۀ دل هرگز نرسی به نشانۀ دل

2 روزانۀ نیک نمی بینی بی ناله و آه شبانۀ دل

3 تا چهره نگردد سرخ از خون کی سبزه دمد از دانۀ دل

4 از موج بلا ایمن گردی آنگه که رسی به کرانۀ دل

1 بسامانی رسان یارا سر سودائی ما را و گر نه ده شکیبائی دل شیدائی ما را

2 براق عقل در حیرت شود از رفرف طبعم چه بیند گاه همت آسمان پیمائی ما را

3 بگلزار معارف بلبلم کن ای گل خوشبو ببین دستان سرائی و چمن آرائی ما را

4 مناز ای گنبد مینا برفعت کین خم گردون حبابی بیشتر نبود خم مینائی ما را

1 فروغ حسن تو داده است چشم بینا را بهر چه می نگرد جلوه طور سینا را

2 بگوش جان شنود هر که محرم راز است ز آسمان و زمین نغمۀ «انا الله» را

3 لطیفۀ دل آگاه در صحیفۀ کون کند مطالعه دائم صفات و اسما را

4 نقوش صفحۀ امکان شئون یک ذاتند هزار اسم نمایند یک مسمی را

1 جانفشانی بکن ار می طلبی جانان را کس بجانان نرسد تا نفشاند جان را

2 روی بر خاک بنه تا که بر افلاک روی سر بده تا نگری سروری دوران را

3 ماه کنعان نرود بر فلک حشمت مصر تا نبیند الم چه، ستم زندان را

4 نوح را کشتی امید به ساحل نرسد تا نیابد غم غرق و خطر طوفان را

1 دلبرا گر بنوازی بنگاهی ما را خوشتر است ار بدهی منصب شاهی ما را

2 بمن بی سر و پا گوشۀ چشمی بنما که محال است جز این گوشه پناهی ما را

3 بر دل تیره ام ای چشمۀ خورشید بتاب نبود بدتر از این روز سیاهی ما را

4 از ازل در دل ما تخم محبت کشتند نبود بهتر از این مهر گیاهی ما را

1 ای روح روان تند مرو وامش رویدا خلقی ز پیت واله و سرگشته و شیدا

2 ای یوسف حسن از رخ خود پرده مینداز از بیم حسودان، فیکیدوا لک کیدا

3 صبح ازل از مشرق روی تو نمایان شام ابد از مغرب موی تو هویدا

4 بی روت بود صبح من از شام سیه تر وز ناله ام افتاده صدی العشق بصیدا

1 من ز مجنون و تو در حسن سبق برده ز لیلی دل من سینۀ سینا، رخ تو طور تجلی

2 هر که را روی بیاریّ و نگاری بکناری جز بدامان تو ما را نبود دست تولی

3 نالم از سرزنش حاشیۀ بزم تو؟ حاشا کنم از تازه حریفان تو گاهی گله؟ کلا

4 گرچه دوریم ولی مست می شوق حضوریم عارفان را نبود جز بتو هم از تو تسلی

1 تبارک الله از آن طلعت چو ماه و تعالی نه ماه را است چنین غره و نه این قد و بالا

2 ندیده در افق اعتدال دیدۀ گردون کوجهه قمراً او کحاجبیه هلالا

3 جمال چهرۀ خورشید از ان شعاع جبینست و حیث قابله البدر فاستنم کمالا

4 زند عقیق لبش طعنه ها بلعل بدخشان سبق برد دُر دندان او ز لؤلؤ لالا

1 ای که ز خوبی نصیب یافته حد نصاب دری و یاقوت لب، سیم بر، وزر نقاب

2 ای که بمعمورۀ حسن، تو فرماندهی لشگر عشق تو کرد کشور دل را خراب

3 حسرت روی تو دادد هستی ما را بباد وز غم تو دل گداخت، شد جگر از غصه آب

4 طرۀ طرّار تو روز مرا کرده تار نرگس بیمار تو برده شب از دیده خواب

1 کعبۀ کوی تو رشک خلد برین است قبلۀ روی تو آفت دل و دین است

2 سلسلۀ گیسوی تو حلقۀ دلها است پیچ و خم موی تو دام آهوی چین است

3 چشمۀ نور است یا بود و ید بیضا پرتو نور است یا که نور جبین است

4 خندۀ لعل تو یا که معجز بیّن غمزۀ چشم تو یا که سحر مبین است

آثار محمدحسین غروی اصفهانی

14 اثر از غزلیات در دیوان کمپانی محمدحسین غروی اصفهانی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان کمپانی محمدحسین غروی اصفهانی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی