14 اثر از غزلیات در دیوان کمپانی محمدحسین غروی اصفهانی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان کمپانی محمدحسین غروی اصفهانی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی

غزلیات در دیوان کمپانی محمدحسین غروی اصفهانی

1 سر غنچه در گریبان، دل لاله داغ دارد زانو و شور قمری که به باغ و راغ دارد

2 عجب از دل تو جانا که به حال ما نسوزد چه دلیست خام کز سوخته ای فراغ دارد

3 تو قرین یاری از سوختگان خبر نداری دل بی غم از دل غمزده کی سراغ دارد

4 دلم از غم تو تاریک تر از شب فراقست بدو دیده در رهت منتظر و چراغ دارد

1 ای محور دایره ملکوت سرگشتۀ بادیۀ ناسوت

2 تا چند در این قفس خاکی ای بلبل گلزار جبروت

3 ای مه که فرو رفتی بمحاق یادی بکن از افق لاهوت

4 در خطۀ ایمان زن قدسی تا چند به پیروی طاغوت

1 افسوس که گوهر نفس نفیس از کف دادی بمتاع خسیس

2 از یوسف عشق گذشته به هیچ با گرگ هوی همراز و انیس

3 بستی ز بساط سلیمان چشم با دیو طبیعت گشته جلیس

4 دردی که تر است دوا نکند صد جالینوس و ارسطالیس

1 تا دل آشفته ام شیفتۀ روی تست هر طرفی رو کنم روی دلم سوی تست

2 بگرد بیت الحرام طواف بر من حرام ای صنم خوش خرام کعبۀ من کوی تست

3 دل ندهم از قصور به صحبت حسن حور بهشت اهل حضور صحبت دلجوی تست

4 نافۀ مشک ختا گر طلبم من خطاست مشک من و عود من موی تو و بوی تست

1 ای داغ تو لالۀ باغ دلم وی سوز تو نور چراغ دلم

2 ای ترا ز لطف تو گلشن جان وی تازه ز قهر تو داغ دلم

3 سرگشتۀ کوی تو شد دل من هرگز نروی بسراغ دلم

4 امید که هیچ مباد تهی از بادۀ شوق ایاغ دلم

1 ای بسته دل اندر خوان طمع وی خسته تن از پیکان طمع

2 ای مرغ دلت پیوسته کباب از نائرۀ سوزان طمع

3 فریاد که آب رخت را ریخت بر خاک مذلت، نان طمع

4 حیف است یوسف طبع عزیز در بند و غل زندان طمع

1 نقطۀ خال لبت مرکز و ما پرگاریم همه سرگشته در آن دائرۀ رخساریم

2 خضر سرچشمۀ نوشیم و چنان می نوشیم که دو صد ملک سکندر بجوی نشماریم

3 آبرو را نفروشیم به یک جرعۀ می زانکه از ساغر ابروی تو ما سرشاریم

4 ما که با طرۀ زلف تو در آویخته ایم گر بگویند عجب نیست که ما طراریم

1 آن یار لاله رو گر ما را نمی نوازد سهلست، از چه ما را چون شمع می گدازد

2 دل آب شد ز هجرش دیگر چسان بسوزد امید وصل او نیست تا با غمش بسازد

3 عمریست در نیازم در پای سرو نازم تا کی نیاز آرم تا چند او بنازد

4 غیر از نیازمندی از بندان نشاید جانا تو نازنینی ناز از تو می برازد

1 عاکفان حرمت قبلۀ اهل کرمند واقف از نکتۀ سر بستۀ لوح و قلمند

2 خاکساران تو ماه فلک ملک حدوث جان نثاران تو شاه ملکوت قدمند

3 خرقه پوشان تو تشریف ده شاهانند دُرد نوشان تو ائینه گر جام جمند

4 بندگان تو ز زندان هوا آزادند در کمند تو و آسوده ز هر بیش و کمند

1 تجلی کرد یارم تا که گیتی را بیاراید ولی چون نیک دیدم خویشتن را خواست بنماید

2 به جز آیینه رویش نبیند روی نیکویش که آن زیبنده صورت را جز این معنی نمی‌شاید

3 کدامین دیده را یارا که بیند آن دلارا جمال یار را دیدن به چشم یار می‌باید

4 از آن زلف خم اندر خم بود کار جهان در هم مگر مشاطۀ باد صبا زان طره بگشاید

آثار محمدحسین غروی اصفهانی

14 اثر از غزلیات در دیوان کمپانی محمدحسین غروی اصفهانی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان کمپانی محمدحسین غروی اصفهانی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی