1 تنها نه منم به کمند هوا من رام رکوب العشق هویٰ
2 از من نه عجب که گنه کارم وصفی الله عصی فغویٰ
3 جز اشک و سرشک من از دل من من حدّث عن قلبی و رویٰ؟
4 رنجور ترا بهبودی نیست اذ لیس لداء الحب دوا
1 آن سینه که تیر ترا هدفست گنجینۀ معرفت و شرفست
2 دل گوهر نُه صدفست آری گر گوهر عشق ترا صدفست
3 آن سر که نرفته بچو کانت گرگوی زراست کم از خزفست
4 کی آن تن لایق قربانی است کاندر طلب آب و علفست
1 از هر گل شور نروید گل شیرین سخنی سزد از بلبل
2 قمری صفت ار شوری داری زیبنده بود هوس سنبل
3 در غمزۀ مست تو جادوئیست دل برده ز مملکت بابل
4 سر حلقۀ اهل دلم لیکن دیوانۀ حلقۀ آن کاکل
1 بخدا که ز غیر تو بیزارم وز خویش همیشه در آزارم
2 آوارۀ کوه و بیابانم سرگشتۀ کوچه و بازارم
3 چون مرغ شب آویزم همه شب روزانه چه بلبل گلزارم
4 در خرمن نه فلک آتش زد یک شعله ز آه دل زارم
1 آن دل که ز عشق چه غنچه شکفت هر نکته که گفت ز حسن تو گفت
2 بیدار غمت از صبح ازل تا شام ابد یک لحظه نخفت
3 گوش دل هر هوشیار دلی هر نغمه شنفت هم از تو شنفت
4 مژگان من دلرفته ز دست جز خاک ره کوی تو نرفت
1 تا رایت عشق افراخته ام در وادی حیرت تاخته ام
2 هنگام قمار نظر بازی یکجا دل و دین را باخته ام
3 از عشرت و شادی بی خبرم تا با غم دل پردخته ام
4 از من نه عجب گر نیست نشان در بوتۀ غم بگداخته ام
1 ای در طلبت همۀ عالم گم افلاطون رفته فرو در خم
2 سرگشتۀ کوی تواند افلاک آشفتۀ موی تواند انجم
3 از شش جهت آوازۀ عشاق بر خواسته تا فلک هفتم
4 در وادی عشق تو طفل رهند پیران طریقت بل هُم هُم
1 از عشق تو اندر تاب و تبم وز شوق تو در وجد و طربم
2 از شمۀ لطف تو سلمانم وز شعلۀ قهر تو بو لهبم
3 هندوی بت خال تو شدم رسوای تو در عجم و عربم
4 با سر ره عشق تو می پویم گر مانده شود پای طلبم
1 ای روی تو قبلۀ حاجاتم وی کوی تو طور مناجاتم
2 مصباح جهان افروز ترا از پرتو لطف تو مشکوتم
3 گر سینه شود سینا چه عجب گر جلوه کنی به میقاتم
4 تا خاک نشین ره تو شوم شد جام جهان بین مرآتم
1 از جان بگذر جانان بطلب آنگاه ز جانان جان بطلب
2 با قلب سلیم اسلام بجو پس مرتبۀ سلمان بطلب
3 از فتنۀ شرک جلّی و خفیّ ایمن چه شوی ایمان بطلب
4 در وادی فقر بزن قدمی پس دولت بی پایان بطلب