1 ای محور دایره ملکوت سرگشتۀ بادیۀ ناسوت
2 تا چند در این قفس خاکی ای بلبل گلزار جبروت
3 ای مه که فرو رفتی بمحاق یادی بکن از افق لاهوت
4 در خطۀ ایمان زن قدسی تا چند به پیروی طاغوت
1 ای تاب و توانم را برده رحمی بر این دل افسرده
2 برگی از گلشن خرم عمر باقی بود آن هم پژمرده
3 خوناب جگر از ساغر دل در فصل بهار غمت خورده
4 بیمار توایم و نه پرسیتی کاین غمزده به شد یا مرده
1 ای داغ تو لالۀ باغ دلم وی سوز تو نور چراغ دلم
2 ای ترا ز لطف تو گلشن جان وی تازه ز قهر تو داغ دلم
3 سرگشتۀ کوی تو شد دل من هرگز نروی بسراغ دلم
4 امید که هیچ مباد تهی از بادۀ شوق ایاغ دلم
1 رسوای زمانه «زبانم» کرد فاش این همه راز نهانم کرد
2 با این همه نتوانم گفت عشق تو چنین و چنانم کرد
3 گیرم که زبان بندم از عشق با اشک روان چه توانم کرد
4 آهم چه زبانه کشد بکند بالاتر از آنچه زبانم کرد
1 آن کیست که بستۀ بند تو نیست یا آنکه اسیر کمند تو نیست
2 آن دل نه دلست که از خامی در آتش عشق، سپند تو نیست
3 از راه سعادت گمراهست آنکس که ارادتمند تو نیست
4 لقمان که هزارانش پند است جز بندۀ حکمت و پند تو نیست
1 گر باده دهد بر باد مرا از غم بکند آزاد مرا
2 آن دل که بود از باده خراب خوشتر ز هزار آباد مرا
3 ای شاخۀ شمشاد از غم تو شادم چه نخواهی شاد مرا
4 ای شاه قلمرو دل چه خوشست بیداد ترا، فریاد مرا
1 از نرگس مست تو مخمورم هر چند خرابم، معمورم
2 از لالۀ روی تو می سوزم چون شمع، وز سر تا پا نورم
3 از مهر تو سینا سینۀ من از عشق تو چون شجر طورم
4 عمری بگذشت بمستوری امروزه به عشق تو مشهورم
1 هرجا که بسوی تو می بینم یک جا همه روی تو می بینم
2 دریای محیط دو گیتی را یک قطره ز جوی تو می بینم
3 طغرای صحیفۀ هستی را در طرۀ موی تو می بینم
4 ارکان اریکۀ حشمت را در کعبۀ کوی تو می بینم
1 تا گوهر عشق اندوخته ام چشم از همه عالم دوخته ام
2 تا با غم عشق تو ساخته ام همواره سراپا سوخته ام
3 تا سینۀ من سینای غم است چون نخلۀ طور افروخته ام
4 از دفتر عشق تو روز نخست دیباچۀ غم آموخته ام
1 از یار نیاز ندیده کسی جز عشوه و ناز ندیده کسی
2 گویند بسوز و بساز ولی این سوز و گداز ندیده کسی
3 یک ساعت جور ترا بر من در عمر دراز ندیده کسی
4 باز آگه اینهمه دوری را از محرم راز ندیده کسی