آن کیست که بستۀ از محمدحسین غروی اصفهانی غزل 25
1. آن کیست که بستۀ بند تو نیست
یا آنکه اسیر کمند تو نیست
...
1. آن کیست که بستۀ بند تو نیست
یا آنکه اسیر کمند تو نیست
...
1. گر باده دهد بر باد مرا
از غم بکند آزاد مرا
...
1. از نرگس مست تو مخمورم
هر چند خرابم، معمورم
...
1. هرجا که بسوی تو می بینم
یک جا همه روی تو می بینم
...
1. تا گوهر عشق اندوخته ام
چشم از همه عالم دوخته ام
...
1. از یار نیاز ندیده کسی
جز عشوه و ناز ندیده کسی
...
1. تنها نه منم به کمند هوا
من رام رکوب العشق هویٰ
...
1. آن سینه که تیر ترا هدفست
گنجینۀ معرفت و شرفست
...
1. از هر گل شور نروید گل
شیرین سخنی سزد از بلبل
...
1. بخدا که ز غیر تو بیزارم
وز خویش همیشه در آزارم
...
1. آن دل که ز عشق چه غنچه شکفت
هر نکته که گفت ز حسن تو گفت
...
1. تا رایت عشق افراخته ام
در وادی حیرت تاخته ام
...