14 اثر از غزلیات در دیوان کمپانی محمدحسین غروی اصفهانی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان کمپانی محمدحسین غروی اصفهانی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی

غزلیات در دیوان کمپانی محمدحسین غروی اصفهانی

1 مهر تو رسانده بماه مرا وز چه بذروۀ جاه مرا

2 افسوس که طالع تیرۀ من بنشاند به خاک سیاه مرا

3 جز خرقۀ فقر و فنا نبود تشریف عنایت شاه مرا

4 عمری بدرش بردیم پناه نگرفت دمی به پناه مرا

1 عمریست که دست و گریبانم با بخت سیاه و رقیبانم

2 هر دیده که روز سیاهم دید پنداشت که شام غریبانم

3 بیمار مسیح دمی هستم نوبت نرسد بطبیبانم

4 من بندۀ والۀ عشق توام بیزار ز ساده فریبانم

1 تا بکی ای نوش جان می زنیم نیشتر زخم از این بیشتر یا دل از این ریشتر

2 ز آه من اندیشه کن بیخ جفا تیشه کن مهر و وفا پیشه کن بیشتر از پیشتر

3 در نظر اهل دل سادگی آزادگی است جز متصنع مدان از همه بد کیش تر

4 عاقبت اندیشی از عاشق صادق مجوی نیست کس از خودپرست عاقبت اندیش تر

1 سروش غیب دوشم نکته‌ای را گفت در گوشم که تا صبح قیامت برد تاب از دل ز سر هوشم

2 مناز ای ساقی مجلس به نوشانوش پی در پی که من از ساغر ابروی شاهد باده می‌نوشم

3 زلال چشمۀ حیوان ترا ای خضر ارزانی که من زان لعل میگون زندۀ سرچشمۀ نوشم

4 شراب عشق شوری در سرم افکنده‌ای شیرین که چون فرهاد تلخی‌های دوران شد فراموشم

1 هر سو نگریدیم کسی چون تو ندیدیم اکنون نگرانیم که هر سو نگریدیم

2 شوریده سر اندر طلب سرو رسایت هر چند دویدیم به جائی نرسیدیم

3 افسوس صد افسوس که اندر قدم دوست جانی نفشاندیم و چه بسمل نطپیدیم

4 عمریست که از آتش شوق تو کبابیم وز شربت دیدار تو روزی نچشیدیم

1 هر که را عشق بود ساقی و عقلست ندیم دولتی یافته بی کلفت جمع زر و سیم

2 وانکه با ابروی پیوستۀ جانان پیوست ساغر شوق بگیرد بکف ذوق سلیم

3 قاب قوسین دو ابروی تو بر هر که فتد رفرف همت او بگذرد از عرش عظیم

4 وانکه را با خط و خال تو پریوش ربط است خط آزادگی او را بود از دیو رجیم

1 لالۀ روی تو را شمع جهان افروزم عشق می بازم و پروانه صفت می سوزم

2 نه در آن آینۀ حسن بگیرد آهم نه دل نازل او را بگدازد سوزم

3 رشتۀ عمر توانم ز عمت تازه کنم دیده از روی تو هرگز نتوانم دوزدم

4 در فراق تو دُر اشک بسی افشاندم گوهری باز ز وصل تو نمی اندوزم

1 رسوای زمانه «زبانم» کرد فاش این همه راز نهانم کرد

2 با این همه نتوانم گفت عشق تو چنین و چنانم کرد

3 گیرم که زبان بندم از عشق با اشک روان چه توانم کرد

4 آهم چه زبانه کشد بکند بالاتر از آنچه زبانم کرد

1 گفتم چه دیدم آن رخ و آن زلف تابدار: «آمنت بالذی خلق اللیل و النهار»

2 از طور کوی دوست سنا برق روی دوست آمد چنان به جلوه که «آنست منه نار»

3 هر دیده ای چه شمع دل افروز اشک ریز هر سینه ای ز داغ جهانسوز لاله زار

4 از عاشقان نوای «انا الحق» بر آسمان می زد علم اگر که نمی بود بیم دار

1 بخت شود یار، یار اگر بگذارد یا فلک کجمدار اگر بگذارد

2 نغمۀ بلبل خوشست و عشوۀ سنبل داغ دل لاله زار اگر بگذارد

3 از پی شام فراق صبح وصال است گردش لیل و نهار اگر بگذارد

4 گوشۀ خلوت توان قرار گرفتن شوق دل بی قرار اگر بگذارد

آثار محمدحسین غروی اصفهانی

14 اثر از غزلیات در دیوان کمپانی محمدحسین غروی اصفهانی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان کمپانی محمدحسین غروی اصفهانی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی