1 مهر تو رسانده بماه مرا وز چه بذروۀ جاه مرا
2 افسوس که طالع تیرۀ من بنشاند به خاک سیاه مرا
3 جز خرقۀ فقر و فنا نبود تشریف عنایت شاه مرا
4 عمری بدرش بردیم پناه نگرفت دمی به پناه مرا
1 عمریست که دست و گریبانم با بخت سیاه و رقیبانم
2 هر دیده که روز سیاهم دید پنداشت که شام غریبانم
3 بیمار مسیح دمی هستم نوبت نرسد بطبیبانم
4 من بندۀ والۀ عشق توام بیزار ز ساده فریبانم
1 تا بکی ای نوش جان می زنیم نیشتر زخم از این بیشتر یا دل از این ریشتر
2 ز آه من اندیشه کن بیخ جفا تیشه کن مهر و وفا پیشه کن بیشتر از پیشتر
3 در نظر اهل دل سادگی آزادگی است جز متصنع مدان از همه بد کیش تر
4 عاقبت اندیشی از عاشق صادق مجوی نیست کس از خودپرست عاقبت اندیش تر
1 سروش غیب دوشم نکتهای را گفت در گوشم که تا صبح قیامت برد تاب از دل ز سر هوشم
2 مناز ای ساقی مجلس به نوشانوش پی در پی که من از ساغر ابروی شاهد باده مینوشم
3 زلال چشمۀ حیوان ترا ای خضر ارزانی که من زان لعل میگون زندۀ سرچشمۀ نوشم
4 شراب عشق شوری در سرم افکندهای شیرین که چون فرهاد تلخیهای دوران شد فراموشم
1 هر سو نگریدیم کسی چون تو ندیدیم اکنون نگرانیم که هر سو نگریدیم
2 شوریده سر اندر طلب سرو رسایت هر چند دویدیم به جائی نرسیدیم
3 افسوس صد افسوس که اندر قدم دوست جانی نفشاندیم و چه بسمل نطپیدیم
4 عمریست که از آتش شوق تو کبابیم وز شربت دیدار تو روزی نچشیدیم
1 هر که را عشق بود ساقی و عقلست ندیم دولتی یافته بی کلفت جمع زر و سیم
2 وانکه با ابروی پیوستۀ جانان پیوست ساغر شوق بگیرد بکف ذوق سلیم
3 قاب قوسین دو ابروی تو بر هر که فتد رفرف همت او بگذرد از عرش عظیم
4 وانکه را با خط و خال تو پریوش ربط است خط آزادگی او را بود از دیو رجیم
1 لالۀ روی تو را شمع جهان افروزم عشق می بازم و پروانه صفت می سوزم
2 نه در آن آینۀ حسن بگیرد آهم نه دل نازل او را بگدازد سوزم
3 رشتۀ عمر توانم ز عمت تازه کنم دیده از روی تو هرگز نتوانم دوزدم
4 در فراق تو دُر اشک بسی افشاندم گوهری باز ز وصل تو نمی اندوزم
1 رسوای زمانه «زبانم» کرد فاش این همه راز نهانم کرد
2 با این همه نتوانم گفت عشق تو چنین و چنانم کرد
3 گیرم که زبان بندم از عشق با اشک روان چه توانم کرد
4 آهم چه زبانه کشد بکند بالاتر از آنچه زبانم کرد
1 گفتم چه دیدم آن رخ و آن زلف تابدار: «آمنت بالذی خلق اللیل و النهار»
2 از طور کوی دوست سنا برق روی دوست آمد چنان به جلوه که «آنست منه نار»
3 هر دیده ای چه شمع دل افروز اشک ریز هر سینه ای ز داغ جهانسوز لاله زار
4 از عاشقان نوای «انا الحق» بر آسمان می زد علم اگر که نمی بود بیم دار
1 بخت شود یار، یار اگر بگذارد یا فلک کجمدار اگر بگذارد
2 نغمۀ بلبل خوشست و عشوۀ سنبل داغ دل لاله زار اگر بگذارد
3 از پی شام فراق صبح وصال است گردش لیل و نهار اگر بگذارد
4 گوشۀ خلوت توان قرار گرفتن شوق دل بی قرار اگر بگذارد