طبل از وصل تو چنان از مسعود سعد سلمان توصیفات 49
1. طبل از وصل تو چنان نالد
که من اندر فراق روح کسل
...
1. طبل از وصل تو چنان نالد
که من اندر فراق روح کسل
...
1. بخواست کاغذ و برداشت آن نگار قلم
مثل صورت خود را برو کشید رقم
...
1. ای روی تو باغ و باغبانی تو
روی تو و باغ هر دو همچون هم
...
1. آمد به عرض گاه دلارام من فراز
پیش بساط عارض در جمله حشم
...
1. ای روی تو چون تخته سیمین و نبشته
دو صاد و دو جیم از تبتی مشک در آن سیم
...
1. ای آفتاب حسن تو را آفتاب
سجده برد همچو من از آسمان
...
1. ای بت صیاد جز از تو که دید
صیدی که صید کند در جهان
...
1. ای دلارام یار بازرگان
ماه نقطه دهان موی میان
...
1. تا کی تویی به تعبیه جنگ ساختن
وین اسب کامگاری پیوسته تاختن
...
1. ای بت دیبا رخان به دو رخ دیبا
تا نکنی پاره پاره صد دل پر خون
...
1. به حج شدی و من از اندهان هجرانت
به گرد خانه تو گشته ام چو حاج دوان
...
1. ای بت شکر لب شیرین دهان
خوبتر از عمری و خوشتر ز جان
...