1 ای روی تو باغ و باغبانی تو روی تو و باغ هر دو همچون هم
2 دانم که تو ابر و نم روا داری ز آن دیده چو ابر کرده ام پرنم
3 در باغ تو تا که باغبان باشی لاله بگه خزان نیاید کم
4 خرم شده باغ از تو چون جنت چون باغ تو باغ نیست در عالم
1 آمد به عرض گاه دلارام من فراز پیش بساط عارض در جمله حشم
2 خیره بماند عارض چون حیلتش بدید گفتا که هست لاله رخ و نوش لب صنم
3 دو لب عقیق و شکر دو روی مهر و ماه دو چشم لطف و خوبی دو زلف پیچ و خم
4 خالی به زیر زلفش و چاهیش در ز نخ خال اصل فتنه گشته و چه معدن ستم
1 ای روی تو چون تخته سیمین و نبشته دو صاد و دو جیم از تبتی مشک در آن سیم
2 بر صاد فتادست مگر نقطه جیمت با نقطه شده صادت و بی نقطه شده جیم
1 ای آفتاب حسن تو را آفتاب سجده برد همچو من از آسمان
2 خردی تو و بزرگ تو را پایگاه سال تو اندک و تو بسیار دان
3 چو آفتاب خردی در چشم خلق لیکن رسیده نور تو در هر مکان
4 از فرقت تو بر من تاریک دهر در وصلت تو روشن بر من جهان
1 ای بت صیاد جز از تو که دید صیدی که صید کند در جهان
2 آلت تو غمزه و ابروی توست صید تو زین روی دلست و روان
3 این نه شگفتست بتاز آنکه هست آلت صیادان تیر و کمان
1 ای دلارام یار بازرگان ماه نقطه دهان موی میان
2 دل و جانم به بوسه بخری اینت کالا خریدن ارزان
3 سود جست اندر آن که کرد آری سود جوید همیشه بازرگان
1 تا کی تویی به تعبیه جنگ ساختن وین اسب کامگاری پیوسته تاختن
2 همواره کینه داری و پر خاش و مشغله هرگز مرا به مهر ندانی نواختن
3 تو زرگری و من زر بگداختی مرا زرگر چه کار دارد جز زر گداختن
4 پس چون که مر مرا نشناسی همی به حق گر زر همیشه زرگر داند شناختن
1 ای بت دیبا رخان به دو رخ دیبا تا نکنی پاره پاره صد دل پر خون
2 رشته مگر عاشق است بر لب تو زان تافته داری همیش چون من محزون
3 ای دو لب تو عقیق و در دو عقیقت دو رده درست هر دو صافی و مکنون
4 باشد منظوم در برشته ولیکن در تو منظوم و رشته از در بیرون
1 به حج شدی و من از اندهان هجرانت به گرد خانه تو گشته ام چو حاج دوان
2 تو ماه و مکه ز روی تو آسمان برین تو حور و کعبه ز روی تو روضه رضوان
3 رواست ار تو مرا می کشی به تیغ فراق از آن که رسم بود در حج ای پسر قربان
1 ای بت شکر لب شیرین دهان خوبتر از عمری و خوشتر ز جان
2 روزه همی داری مردم کشی راست نیایند به هم این و آن
3 هر چه تو را دارد از روزه سود داردت از کشتن عاشق زیان