ای به دو رخ بسان از مسعود سعد سلمان توصیفات 25
1. ای به دو رخ بسان تازه بهار
نکنی کار جز به میل و شمار
...
1. ای به دو رخ بسان تازه بهار
نکنی کار جز به میل و شمار
...
1. کی خرند از تو فیروزه هرگز
چون ببینندت ای بدیع نگار
...
1. مه سنگین دلی ای مهر دلجوی
بت شیرین لبی ای یار زرگر
...
1. نیلگر یاری و ز غم بر من
نیلگون کرده جهان یکسر
...
1. ز روی خواهش گفتم بدان نگار که من
ز شادمانی درویشم ای بت دلبر
...
1. خورشید ملاحت است رویش
نورش به جهان شده است سایر
...
1. ای بت کشمیر و سرو کشمر
ای حور دلارام و ماه دلبر
...
1. تا شد تمام منکسف آن آفتاب تو
چون چرخ پر ستاره شد از اشک من کنار
...
1. خواهی که درد ناید بر چشمت
آنجا که ناصواب بود منگر
...
1. آن دلفریب دلکش و آن دلربای دلبر
با صد هزار کشی خندان درآمد از در
...
1. خواهی کز آفتاب کنی سایه مر مرا
ای از همه ظریفان یکسر ظریف تر
...
1. ای ماهروی لعبت جوزا کمر
سیم است و زر به ماه و به جوزابر
...