1 ای فال گیر کودک فالم ز روی تو با روشنایی مه و با سعد مشتری
2 هستت ز نخ بلورین گوی و در آن بلور پیدا خیال حسن لطیفی و دلبری
3 دارند صورت پری اندر بلور و تو گوی بلور داری در صورت پری
1 ای بت پای کوب بازی گر مایه نزهتی و اصل طرب
2 گشتن تو به آسمان ماند چون چنین باشد ای پسر نه عجب
3 گه گه از روی تو نماید رو گه گه از زلف تو نماید شب
1 ای دلارام یار بازرگان ماه نقطه دهان موی میان
2 دل و جانم به بوسه بخری اینت کالا خریدن ارزان
3 سود جست اندر آن که کرد آری سود جوید همیشه بازرگان
1 آن دلفریب دلکش و آن دلربای دلبر با صد هزار کشی خندان درآمد از در
2 تنبول کرده آن بت تنبول کرده پیدا سی و دو نار دانه در نار دانش اندر
3 تا کیمیای حسنش کرده ست لعل درش از کیمیای عشقش گشتست لعل من زر
1 ای پسر حاجبی و محجوبی از دو چشم رهی گه و بیگاه
2 تو مهی و قبات ابر سیه ز سیه ابر به نماید ماه
3 تو عزیزی به نزد خرد و بزرگ از تو مصرست شهرت ای دلخواه
4 از پی چه سیاه پوشیدی که نپوشد عزیز مصر سیاه
1 رفتی به جنگ و جز تو که دید ای صنم صنم کو با هزار مرد مبارزه فره بود
2 باز آمدی مظفر و پیروز و روز نو آری چو تو صنم همه جا روز به بود
3 لابد مظفر آید آن کس که گاه جنگ از غمزگان و زلفش تیر و زره بود
1 میزبان کرد مرا دوش بتم آن گرانمایه تر از در خوشاب
2 مجلسی داشتم آراسته خوب از گل و نرگس و سیم و می ناب
3 چشم او نرگس و رخسارش گل زنخش سیب و لب لعل شراب
1 ای دلکش و دلبند من فدیتک زلفین تو دلبند و چشم دلکش
2 چو خامه آزر میانت لاغر چون نامه مانی رخت منقش
3 نای تو به دست چون منی آمد نالنده از زخمت ای پریوش
4 آواز خوش آمد بتا ز نایت زیرا که گذرگاهش آن لب خوش
1 ای بت صیاد جز از تو که دید صیدی که صید کند در جهان
2 آلت تو غمزه و ابروی توست صید تو زین روی دلست و روان
3 این نه شگفتست بتاز آنکه هست آلت صیادان تیر و کمان
1 اگر آهنگریست پیشه تو با من ای دلربای درده تن
2 از دل خویش وز دلم برساز از پی کار کوره و آهن
3 کآهنی نیست سخن چون دل تو کوره ای نیست گرم چون دل من