1 از دل بدم آتشی برانگیختهام وز دیده به جای آب خون ریختهام
2 با عشق تو جان و دل درآمیختهام نتوان جستن که محکم آویختهام
1 ای شمع شدم به عشق پروانه تو خوانند مرا به شهر دیوانه تو
2 امروز منم ز خویش و بیگانه تو تن تافته چون رشته یکدانه تو
1 ای پای برنجن من ای بند گران هستم ز تو روزان و شبان جامه دران
2 گریان گریان در تو بزاری نگران کاین محنت من نخواهد آمد به کران
1 گر خسته شوم ز تیر پیکار تو من آهی نکنم ز بیم آزار تو من
2 از بیم سر غمزه چون خار تو من خندان میرم چو گل به دیدار تو من
1 بودم صنما چو رفته هوشان همه شب وز آتش اندوه تو جوشان همه شب
2 با لشگر هجران تو کوشان همه شب رخساره خراشان و خروشان همه شب
1 تا روز همه شب از هوس بیدارم تا شب همه روز در غم و تیمارم
2 یارب تو نکو کن که تبه شد کارم دانم که کنی اگر چه بد کردارم
1 اول ز پی وصال روح افزایت بگرفته بدم پای بلور آسایت
2 اکنون که خبر شنیدم از هر جایت گردست رسد مرا ببوسم پایت
1 گر نور فلک چو طبع ما گردد راست در مدح تو از طبع سخن نتوان خواست
2 هر بیت که در مدح تو خواهم آراست در خورد تو نیست بلکه در طاقت ماست
1 گر دورم از آن روی جهان آرایت پیچان شده ام چو زلف عنبر سایت
2 گر بینم باز روی روح افزایت چون پای برنجن اوفتم در پایت
1 این ابر چراست روز وشب چشم تو تر وی فاخته زار چند نالی به سحر
2 ای لاله چرا جامه دریدی در بر از یار جدایید چو مسعود مگر