ای شاه بترس از آنکه از مسعود سعد سلمان رباعی 337
1. ای شاه بترس از آنکه پرسند از تو
جایی که تو دانی که نترسند از تو
...
1. ای شاه بترس از آنکه پرسند از تو
جایی که تو دانی که نترسند از تو
...
1. سلطان ملک اقبال عنان داد به تو
درهای نشاط شاه بگشاد به تو
...
1. صالح پس ازین طرب نباید بی تو
شاید که ز دل طرب نزاید بی تو
...
1. ای شمع شدم به عشق پروانه تو
خوانند مرا به شهر دیوانه تو
...
1. ای نای ندیده ام دلی شاد از تو
نایی تو ولیکن نرهد باد از تو
...
1. مادر که مرا بزاد زاد از پی تو
هم ایزد که جان داد داد از پی تو
...
1. هرگز نرسد به لطف در مهر چو تو
بت را نبود حلاوت چهر چو تو
...
1. خوردم همه زهر عشق تو شکر کو
دیدم بتر هوای تو بهتر کو
...
1. روی و بر من تا بشدم از بر تو
زردست و کبودست به جان و سر تو
...
1. از کوفتن پای تو و گشتن تو
لعبی است هر اندام تو را بر تن تو
...
1. با من به میان رسول باید با تو
خورشید نخواهم که برآید با تو
...
1. ای ملک به دولت تو دارا گشته
وز عدل تو دهر پیر برنا گشته
...