روزی که چو باد پیش از مسعود سعد سلمان رباعی 361
1. روزی که چو باد پیش من برگذری
دردسر و رنج دل و خون جگری
...
1. روزی که چو باد پیش من برگذری
دردسر و رنج دل و خون جگری
...
1. مفروق دو دیده ای و مقرون دلی
دل هر چه بیندیشد مضمون دلی
...
1. مرهم گفتم تو با دل ریش همی
تا بندیشم من از بدانیش همی
...
1. دولت ز علاء دولت عالی رای
بر عالم سایه درد چون پر همای
...
1. از شیرینی چون به سخن بنشینی
از دو لب خود شکر به دامن چینی
...
1. با هر تاری ساخته چون پود شوی
با جمله همه زیان بی سود شوی
...
1. ای گل نه ز گل ز دل همی بر رویی
دل را ز همه غمان فرو می شویی
...
1. آخر نگذاردم فلک چون زاری
آخر بجهد فضل مرا بازاری
...
1. ای دولت هند را جمالی دادی
ای شادی زین قبل به غایت شادی
...
1. شوخی صنمی خوشی کشی خندانی
طوطی سخنی و عندلیب الحانی
...
1. عشق آتشی افروخت که از بسیاری
در دوزخم افکند همی پنداری
...