1 ای شاه بترس از آنکه پرسند از تو جایی که تو دانی که نترسند از تو
2 خرسند نه ای به پادشاهی ز خدای پس چون باشم به بند خرسند از تو
1 آن را که تو در دلی خرد در سر اوست وآن را که تو رهبری فلک چاکر اوست
2 آن را که به بالین تو یک شب سر اوست سرو و گل و مهر و ماه در بستر اوست
1 در آرزوی بوی گل نوروزم در حسرت آن نگار عالم سوزم
2 از شمع سه گونه کارآموزم می گریم و می گدازم و می سوزم
1 هر جا که ز فضل پیشگاهی است منم و آن کو یک تن شها سپاهی است منم
2 گر دعوی ملک را گواهی است منم گر بر سخن از قیاس شاهی است منم
1 چرخ از دم کون برنمی گردد باز گاهیم به ناز دارد و گه به نیاز
2 کس نیست که از منش فرو گوید راز کز ما بدگر کنده بروتی پرداز
1 آن بت که دل مرا فرا چنگ آورد شد مست و به سوی رفتن آهنگ آورد
2 گفتم مستی مرو سیه جنگ آورد چون گل بدرید جامه و رنگ آورد
1 مسعود ملک ملک نگهبان چو تو نیست در هر چه کنی سپهر گردان چو تو نیست
2 یک شاه به ایران و به توران چو تو نیست سلطان زمانه ای و سلطان چو تو نیست
1 در زندان تا کرد مرا گردون پیر آن موی چو شیر گشت و آن رخ چو زریر
2 از پای درآورد مرا چرخ اثیر ای دولت طاهر علی دستم گیر
1 ای شاه علاء دولت ملک افروز امروز نه پیداست خزان از نوروز
2 باز آمد تاریک شب از روشن روز بر دشمن ملک باد بختت فیروز
1 امروز در این حبس من آن ممتحنم کز خواری کس گوش ندارد سخنم
2 در چندین سنگها در این که که منم از بی سنگی گوز به دندان شکنم