1 چون موج سیاه روی هامون گیرد از خنجر تو روی زمین خون گیرد
2 بس شیر نگر که شیر پرخون گیرد شیر علم تو شیر گردون گیرد
1 گردنده چو روز نوبهاری با من از خشم دل آکنده چو ناری بر من
2 چون کلک سر خویش دو داری با من ای نرم چو گل تیز چو خاری با من
1 دیدار تو از نعمت دو جهان خوشتر وز عمر وصال تو فراوان خوشتر
2 من عشق تو از جان خوشتر پنهان دارم که عشق پنهان خوشتر
1 هر جان که بود برتر از آن باشی تو بخریده امت به جان گران باشی تو
2 هر جای مرا به جای جان باشی تو ای دوست به جان نه رایگان باشی تو
1 گر تو به سفر شدی نگارا شاید ماهی و مه از سفر شدن ناساید
2 از کاهش و از فزایشت عیبی نیست مه گاه بکاهد و گهی افزاید
1 چشم و دهن آن صنم لاله رخان از پسته و بادام کشیده ست نشان
2 از بس تنگی که دارد این چشم و دهان نه گریه در این گنجد نه خنده در آن
1 گر زر گردیم می نجویی ما را ور مشک شویم می نبویی ما را
2 هر چند به لای می بشویی ما را کس مشنودا آنچه تو گویی ما را
1 چون گل ز غمت دریده ام پیراهن چون لاله بیالوده ام از خون رخ و تن
2 چون شاخ بنفشه سرنگون باشم من ترسم که بسی عمر نیابم چو سمن
1 ای روی تو و زلف تو روز اندر شب از روز و شب تو روز و شب کرده طرب
2 تا عشق مرا روز و شبت هست سبب چون روز و شبت کنم شب و روز طلب
1 از کفر کشد زریر شیبانی کین آباد کند زریر شیبانی دین
2 بر چرخ نهد زریر شیبانی زین این مرتبت زریر شیبانی بین