1 مشکین کله تو گر شبست ای دلدار خورشید در او چرا گرفته ست قرار
2 خیره ست در آن کله خرد را دیدار دیدار بلی خیره بود در شب تار
1 تا من سر آن روی چو مه خواهم داشت بر لشگر عشق تو سپه خواهم داشت
2 هر جا که روی پس تو ره خواهم داشت بازارچه تو را تبه خواهم داشت
1 من بستر برف و بالش یخ دارم خاکستر و یخ پیشگه و بخ دارم
2 چون زاغ همه نشست بر شخ دارم در یکدو گز آب ریزو مطبخ دارم
1 من ادهمم از خون دل ابرش گردم پس طرفه نمانم که منقش گردم
2 در آتش از آب دیدگان خوش گردم من انگشتم بدم که آتش گردم
1 لرزان ز بلا چو برگ داند یارم وآنگاه همی به برگ خواند کارم
2 اشگی که همه تگرگ راند بارم عمری که همی به مرگ ماند دارم
1 نامد به کف آن زلف سمن مال به مال می رقص کند بر آن رخ از خال به خال
2 ای چون گل نو که بینمت سال به سال گردیده چو روزگار از حال به حال
1 ای چرخ ز هر گزند رنج تو کشم با جان و دل نژند رنج تو کشم
2 در تنگی حبس و بند رنج تو کشم یک بار بگو که چند رنج تو کشم
1 آنی که ز کبر ما نپسندی مهد قسمم ز تو خارست ز گل زهر از شهد
2 در عشق توام سود نمی دارد جهد چون لاله سیه دلی و چون گل بد عهد
1 چرخم چو بخواست کشت بی هیچ گمان جاه تو به زندگانیم کرد ضمان
2 گویم همه شب ز شام تا صبحدمان ای دولت طاهر علی باقی مان
1 ای غمزه تو کآشفته بنیاد دلم کم زادی و مهر تست همزاد دلم
2 از تو به فلک رسیده فریاد دلم بیچاره دلم گر نکنی یاد دلم