ای چرخ ز هر گزند از مسعود سعد سلمان رباعی 241
1. ای چرخ ز هر گزند رنج تو کشم
با جان و دل نژند رنج تو کشم
...
1. ای چرخ ز هر گزند رنج تو کشم
با جان و دل نژند رنج تو کشم
...
1. وصف لب رنگین تو از دل جویم
در آرزوی زلف تو سنبل بویم
...
1. چون از گل روی تو بهاری رسدم
از درگه هجر تو سواری رسدم
...
1. تا چنگ به مهر آن دلارام زدم
هر دم که زدم همه به ناکام زدم
...
1. بر آتش اگر بی تو نخفتم خفتم
با انده اگر بی تو نجفتم جفتم
...
1. کوهی که بر او بلا ببارند منم
تیغی که به دست غم سپارند منم
...
1. امروز ز هر دوست گزندی دارم
واندر هر کنج دردمندی دارم
...
1. از عشق تو در چشم خرد میل زدم
پس دست به تسبیح و به تهلیل زدم
...
1. بونصر من ار عاشق ایام توام
از چرخ همیشه طالب کام توام
...
1. گفتم شکرت به خلق کیهان گویم
چون تنهایم همی به یزدان گویم
...
1. جز در غم عشق تو سفر می نکنم
جز بر سر کهسار گذر می نکنم
...
1. من به الم ای صنم گرفتار نیم
ور می باشم به رنج و پندار نیم
...