1 از خود به تو من بتا گمانها دارم وز کرده خویش داستانها دارم
2 اندر سر صحبت تو جانها دارم بر مایه عشق تو زیانها دارم
1 هر ابر که بنگرم غباری شده گیر گر گل گیرم به دست خاری شده گیر
2 هر روز مرا خانه حصاری شده گیر عمری شده دان و روزگاری شده گیر
1 امروز جهان بهار از ایران ملکست میدان همه پر نگار از ایران ملکست
2 رامش چو گلی به بار از ایران ملکست افروخته شه کنار از ایران ملکست
1 گفتم که تو بی وفایی ای نامردم من مردم و تو کجایی ای نامردم
2 خس دوست چو کهربایی ای نامردم زان با چو منی نپایی ای نامردم
1 ای روز مرا جز شب دیجور مدان امروز چو من ز خلق رنجور مدان
2 ای روز دلم روز مرا نور مدان گر تو دوری ز من غمت دور مدان
1 آتش به سرم همی فرو ریزد عشق دود از دل من همی برانگیزد عشق
2 با دلجویان همی نیامیزد عشق گویی که ز جان من همی خیزد عشق
1 چون دولت تو جهان جوانست ای شاه پس دولت تو مگر جهانست ای شاه
2 بزم تو به حسن بوستانست ای شاه گویی ز شکوفه زآسمانست ای شاه
1 یک چشم تو گر تباه گشت ای دلبر دلتنگ مشو انده بیهوده مخور
2 بسیار دو نرگس است ای جان پدر بشکفته یکی از دو و نشکفته دگر
1 تا دعوت دولت تو در گوشم شد هر زهر که داد بخت بدنوشم شد
2 آن روز که گفته تو در گوشم شد از نغمت پاک خود فراموشم شد
1 گر زر گردی جفا عیار تو بود ور گل گردی برگ تو خار تو بود
2 ای دشمن آنکه دوستدار تو بود بی یار بود هر آنکه یار تو بود