1 روزی که چو باد پیش من برگذری دردسر و رنج دل و خون جگری
2 وآن شب که چو مه به روی من در نگری نور جگر و قوت دل و تاج سری
1 در بأس چو طاهر علی آهن نیست بی منت طاهر علی گردن نیست
2 جز منت طاهر علی بر من نیست والله که چو طاهر علی یک تن نیست
1 تیری که بزد چرخ مرا پنهان زد جز پنهان مرد مرد را نتوان زد
2 زد چرخ مرا ولیک در زندان زد در زندان شیر شرزه را بتوان زد
1 ای فقر بخاست روز بازار تو خیز در کوکبه سپاه سالار آویز
2 ای نصرت دین بخیر بگشای نخیز ای کفر زریر بوحلیم است گریز
1 دیدی که غلام داشتم چندان من پرورده ز خون دل چو فرزندان من
2 در جمله از آن همه هنرمندان من تنها ماندم چو غول در زندان من
1 خویش از پی من همی گریزد ملکا دشمن بر من همی ستیزد ملکا
2 از آتش من شرر نخیزد ملکا از حبس چو من کسی چه خیزد ملکا
1 تن در غم هجر داده بودم همه شب و از انده تو فتاده بودم همه شب
2 سر بر زانو نهاده بودم همه شب گویی که ز سنگ زاده بودم همه شب
1 ای بازوی دولت آستینت ظفرست در دست ز فتح روز کینت سپرست
2 چرخست زمین که بر زمینت گذرست دلشاد نشین که همنشینت ظفرست
1 آنی شاها که جز سخا کیش تو نیست یک شاه ز بیم تو بداندیش تو نیست
2 ای آن ملکی که جز ملک خویش تو نیست یک شاه چو طاهر علی پیش تو نیست
1 تا از من می جهی چو دود از آتش چون دود بر آتشم من ای دلبر کش
2 با آن رخ دلفروز و زلف سرکش خوش نیستی ای چو جهان ناخوش و خوش