13 اثر از رام و سیتا ملا مسیح پانی‌پتی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر رام و سیتا ملا مسیح پانی‌پتی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی
خانه / آثار ملا مسیح پانی‌پتی / رام و سیتا ملا مسیح پانی‌پتی

رام و سیتا ملا مسیح پانی‌پتی

1 شکار آورد روزی آن ظفرکیش گوزن و آهوان را از عدد بیش

2 به سیتا داد کاین صید فراوان بکن قسمت برین صحرا نشینان

3 چو بخشی ح ص ه های مرد و زن را نصیب طعمه ده زاغ و زغن را

4 دران قسمت که آن حور پری زاد صلای عام بر زاغ و زغن داد

1 چو سیاحان به عزم جای دیگر صنم همره روان شد با برادر

2 به هر صحرا و کوه و دشت و وادی شدی مشغول سیر نام رادی

3 به ترک دولت از دلدار دلخوش چو از دولت شود محنت فرامش

4 به روی دوست بر جا راه پیمود نگاهش مرغ گلزار ارم بود

1 چو باز آمد به خود لختی شبانگاه فکنده چشم پر خون بر رخ ماه

2 مشابه دید روی دلستان را صنم پنداشت ماه آسمان را

3 ز بس کز جام شوقش دل شد از دست زمین تا آسمان نشناخت چون مست

4 چو دیوانه ز ماه نو برآشفت به ماه چارده رو کرده می گفت

1 غریوان بر ارابه خر به پیکار روان شد همچو توپ صاعقه بار

2 نمایان از ارابه بیرق او چه بیرق، بادبان زورق ا و

3 دو خر با لشکر از حد عدد بیش هراول گشت در فوج بد اندیش

4 ز یکسو بر سراپا فوج چون تاخت تو گویی چرخ را خواهد برانداخت

1 چو جسرت در اود بنشست دلشاد به جا آورد شکر حق ز اولاد

2 به خلو ت مصلحت جست از وزیران نهان پرسید کای روشن ضمیران

3 مرا عمر آخر آمد گشته ام پیر صلاحِ دولت اکنون چیست تدبیر

4 ز دست پیر ناید کار شاهی جوان خواه است فرِ کج کلاهی

1 چو قصد غسل کرد آن سرو گلرنگ به آب زندگی شد آشنا گنگ

2 کنار آب رفت آن رشک مهتاب فکند از سایه، آتش در دل آب

3 کشید از بر پرند زعفرانی برون آمد مه از ابر کتانی

4 ز ماهش آب پل بر عید بشکست حبابش قبه های عید می بست

1 برت آن کفش چوبین بست بر سر عزیزش داشت از صد تاج گوهر

2 به نومیدی از آنجا باز گردید نیامد رام تنها باز گردید

3 برون شهر اود آمد بایستاد ستر گن را به شهر اندر فرستاد

4 که تو در قلعه پیش مادران باش به خدمتگاری شان پاسبان باش

1 جهانگیر فلک با روی روشن چو از زرین جزوکه داد درشن

2 درآمد گرم اندر چشم عشاق که نیلوفر به درشن بود مشتاق

3 از آن گرمی دلش شد آنچنان شاد که اندر عشق آمد خنده اش یاد

4 به صحرا یافت آن خورشید با ماه ز نیلوفر لبالب حوض در راه

1 نماندش اختیار از بی قراری ارابه خواست از بهر سواری

2 کشیدندی خران گردون ده سر نباشد مرکب دجال جز خر

3 سواره بر ارابه سوی دریا روان گردید راون، لیک تنها

4 درختی دید عالی شاخ در شاخ هزارش بند چون طوبی به هر شاخ

1 به ناگه رفت در دامان کوهی به کوهستان عجب گردون شکوهی

2 شکسته یافت چتر و بیرق و تیر کمانی نیز چون قوس آسمان گیر

3 فراوان قطره های خون تازه عقیقی گشته سنگ از وی به غازه

4 برادر را سلاح و بیرق و خون بدیده، خون ز دیده راند بیرون

آثار ملا مسیح پانی‌پتی

13 اثر از رام و سیتا ملا مسیح پانی‌پتی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر رام و سیتا ملا مسیح پانی‌پتی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی