1 جوابش داد اندر شهر ترهت که معمورست خلق از ناز و نعمت
2 جنک فرمانده آن بوم یکروز نشسته بر سریر ملک فیروز
3 پریزادان چندی در هوا دید ز حسرت دست دل بر دست مالید
4 کزین گلشن اگر چینم گل بخت بود مه پا ره و شایستۀ تخت
1 چو جسرت در اود بنشست دلشاد به جا آورد شکر حق ز اولاد
2 به خلو ت مصلحت جست از وزیران نهان پرسید کای روشن ضمیران
3 مرا عمر آخر آمد گشته ام پیر صلاحِ دولت اکنون چیست تدبیر
4 ز دست پیر ناید کار شاهی جوان خواه است فرِ کج کلاهی
1 ز من عشق است هندستان زمین را که عشق آنجاست مذهب کفر و دین را
2 گلستان گل جاوید عشق است که صاحب طالعش خورشید عشق است
3 محبت آفتاب و برج شیر است هوایش هم از این رو گرمسیر است
4 بهشتی کشوری از جان سرشته درو حسن و وفا حور و فرشته
1 به تخت آسمان چون شاه خاور ز فتح دیو شب کج ماند افسر
2 طلسم انگیز دیوان فسون ساز ز هر سو جادویی کردند آغاز
3 به جای طاعت از تأ ثیرافسون روان شد جویها از ریم و ز خون
4 زمین از فتنه شوریده زم ان نیز همی بارید آتش آسمان نیز
1 مهیا آمد از بهر سواری به پیل آسمان پیکر عماری
2 چو خرگاهی زده در کوهساری چو فانوس فروزان از ح صاری
3 به شوق عاشق آن معشوق سرمست بسان شمع در فانوس بنشست
4 نگاه رام مست مخمل وی دل مخمور چون از شیشۀ می
1 ز دانش داد زاهد پاسخ رام که رایی بود در ستجگ، سگر نام
2 چو شاه اختران صاحب کلاهی چو ماه آسمان انجم سپاهی
3 به فرمانش همه اقلیم ها رام چو حکم جان روان بر هفت اندام
4 نبودش در خزانه نقد فرزند دلش زین غم همیشه بود در بند
1 شبی سرمایۀ اقبال جاوید ز نورش جرعه ای در جام خورشید
2 نهفته گنج اسرار الهی چو آب زندگانی در سیاهی
3 سوادش صیقل نور تجلّا چو روز وصل سر تا پا تمنّا
4 وفا را از هوایش گرم بازار درو معشوق عاشق را خریدار
1 جهان نو زنده گشت از حسن تدبیر به عدل شاه نورالدین جهانگیر
2 شه صاحبقران و صاحب اقبال جوانبخت و جوانمرد و جوانسال
3 به خدمت بسته پیشش دست امید صد افسر بهمن و صد تخت جمشید
4 به جامی دولت جمشید بخشد به ذره منصب خورشید بخشد
1 چو رام از خدمت آن نیکنامان به طرف جوی شد سرو خرامان
2 به جای ی کش سهیل او را نشان داد در آن گلشن زمین زد گام خون باد
3 کنار آب جاری خال خالی ستاده جابجا طو بی نهالی
4 درخت بیخ پر موزون به یکجا رسیده شاخ و برگش بر ثریا
1 در آن نزدیک نقش پای ده سر نموده رام دل خ ون را برادر
2 قریب نقش پایش دید از دور به چشم خویش نقش پای آن حور
3 تمامی ماجرای آن پری رو موافق یافت با قول جتا یو
4 ز عین بیخودی بر سرو طناز عتاب آمیز حرفی کرد آغاز