دل جسرت از ملا مسیح پانیپتی رام و سیتا 24
1. دل جسرت به غایت شادمان شد
همان ساعت خوشش آمد روان شد
1. دل جسرت به غایت شادمان شد
همان ساعت خوشش آمد روان شد
1. مهیا آمد از بهر سواری
به پیل آسمان پیکر عماری
1. سعادت هر که را شد سایه گستر
شود دلخواه بختش سیر اختر
1. چو جسرت در اود بنشست دلشاد
به جا آورد شکر حق ز اولاد
1. سحر چون ماند بر سر شاه چین تاج
ز بند آسمان شد ماه اخراج
1. چو قصد غسل کرد آن سرو گلرنگ
به آب زندگی شد آشنا گنگ
1. چو پیش آمد بران رای خردمند
ز عشق زن بلای هجر فرزند
1. به پایان چون رسید ایام ماتم
وزیران مشورت کردند با هم
1. برت آن کفش چوبین بست بر سر
عزیزش داشت از صد تاج گوهر
1. چو سیاحان به عزم جای دیگر
صنم همره روان شد با برادر
1. بهر جا کش سراغ عابدی یافت
برای دیدنش مشتاق بشتافت