آثار کمال خجندی

صفحه 62 از 109
109 اثر از غزلیات کمال خجندی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات کمال خجندی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی
خانه / آثار کمال خجندی / غزلیات کمال خجندی

غزلیات کمال خجندی

1 هر کجا با باد آن لب مجلسی انگیختند می پرستان می بکف از هر طرف در ریختند

2 تلخکامی برد جام از ما به دوران لبت ساقیان در بادهها گونی شکر آمیختند

3 آهوان بر گوشه گلزار دیدند آن دو چشم هر بکی زآن تیر غمزه جانبی بگریختند

4 تازگی و لطف دزدید از بناگوش تو در غوط ها دادند در آب آنگهش آویختند

1 دل رفت و نماند عقل و تدبیر دلبر به جفا نکرده تقصیر

2 آرید بمن نسیم آن زلف دارید مرا نگه به زنجیر

3 باد است بگوش هوش مجنون پند پدر و نصیحت پیر

4 تدبیر فتیل عشق تیغ است باز آ که بدست تست تدبیر

1 مژه تیزست و غمزه نیز و تو نیز ریختی خون عاشقان به ستیز

2 اگر کشی بی بهانه نتوان کشت صد بهانه بعشره انگیز

3 از من آن پای بوسه مگریزان همچو عمر گریز پا مگریز

4 گو پرهیز چشمت از خونم نیست بیمار را به از پرهیز

1 به دعوی قدت سرو سر افراز تبر بر پای خود خواهد زدن باز

2 از سر تا پا گلی ای شاخ نازک که برگت شیوه است و میوهات ناز

3 چو زر با بیدلان صافیم با تو چو قلبی نیست ما را بیش مگداز

4 بروی خوب این برقع چه رسم است بد است این رسم رسم بد برانداز

1 لاابالی را اگر سامان نباشد گو مباش بت‌پرستی را اگر ایمان نباشد گو مباش

2 دیگری گر بر سر جان می‌کشد خود را رواست من به جانان زنده‌ام گر جان نباشد گو مباش

3 کار وصل او اگر آسان برآید دولتی‌ست ورنه گر کار دگر آسان نباشد گو مباش

4 چون نمی‌خواهم که باشم یک زمان بی‌درد او با چنین دردی گرم درمان نباشد گو مباش

1 از بار دین و دنیا باشد مراد هر کس میگوی هر چه خواهی من بار خواهم و بس

2 جان دید آن رخ آنگه دانست کز چه سوزد این نکته جز در آتش روشن نگشت برخس

3 گر می کشد کسائرا نزدیک خود چو بیند از پیش او نخواهد رفتن کسی ازین پس

4 گونی رسی به آن لب گر جان به لب رسانی گو جان تشنه ما زین آرزو به لب رس

1 گنه دیده گراینست که کردم نگهش دل مینادشب و روز بجز در نگهش

2 روی از ماه تمام ابروی او ماه نوست دیدمی هر دو اگر دیده شدی مه به مهش

3 چون روم بر اثر او مرو ای سایه به من که تحمل نکند بار گران خاک رهش

4 گر به اشکم نظر افکندی و شد چشم تو سرخ باز بروی رقیب افکن و گردان سیهش

1 بار ما سرو بلند است بگوئیم بلند پست گفتن سخن از بیم رقیبان تا چند

2 دامنش دیر بدستم فته و حلقه زلف نتوان زود گرفت آهوی مشکین بکمند

3 تیرهای دگرش بر دل اگر آید حیف آنچه خاکیست چرا بر من خاکی نفکند

4 بعد ازین کآتش دل سینه پروانه بسوخت شمع خواهی به هلاکش بگری خواه بخند

1 هرگز ز زلف خویان بوی وفا نباید گر تو شنیدی این بو باری مرا نیاید

2 مشتاق پای بوسم زآن بر سرم نباتی منعم ز بیم خواهش پیش گدا نیاید

3 دی گفته ای به تحفه آرید سر بر این د عاشق به سر بیابه آنجا اما به پا نیاید

4 پیش تو بهر نام است آمده شد رقیبان دور از خدا، به کعبه بهر خدا نباید

1 نخل مدنی ثمر برآورد پهلوی رطب شکر برآورد

2 حسن دگر به بصره آورد تخلش رطب دگر برآورد

3 در دجله برفت پیر بغداد دریا عوضش گهر بر آورد

4 ساقی بشکست جام جامی زان جام لطیفتر برآورد

آثار کمال خجندی

109 اثر از غزلیات کمال خجندی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات کمال خجندی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی