آثار کمال خجندی

صفحه 64 از 109
109 اثر از غزلیات کمال خجندی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات کمال خجندی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی
خانه / آثار کمال خجندی / غزلیات کمال خجندی

غزلیات کمال خجندی

1 شوخی که کشد عاشق نزدیک من آریدش گر خون من از شوخی ریزد بگذاریدش

2 من که آن روز کز خشم به کف تیغی گونی بر قیبانت بر بسته بیاریدش

3 تخمی که ازو روید درد و غم دلداری تن خاک کنید آنگه در سینه بکاریدش

4 دارم هوس خالش گوئید به آن لبها من خاکم و او دانه با من بسپاریدش

1 به مطرب شبه چه خوش میگفت چنگش خوشا می کز لب ساقیست رنگش

2 چو ساغر رفته بود از دست مطرب به صد تصنیف آوردم به چنگش

3 چه بیم از محتسب بیمم ز شیشه است که می ترسم برآید پا به سنگش

4 دهان تنگ و چشم تنگ دارد بود زین جن خوبی نگ نگش

1 هر قطره خون که از مژه بر روی ما چکد آید دوان دوان که بر آن خاک پا چکد

2 از غمزه نیش زد به جگر ساحری نگر کونیش بر کجا زد و خون از کجا چکد

3 آن دم که نیغ فرقت ازوه سازدم جدا از دیده خون چکد از دل جداه چکد

4 ریزد ستاره روز قیامت عجب مدار روز وداع اشک گره از دید ها چکد

1 چشم تو که داشت خواب بسیار لب داشت به او شراب بسیار

2 آن غمزه که مست از این شراب است از جگرم کباب بسیار

3 هرگز نشود دو چشم تو سیر از ناز پر و عتاب بسیار

4 بی عشق قبه را چه سودست با دانش کم کتاب بسیار

1 دال زلف و الف قامت و بیم دهنش هرسه دامند و بدان صید جهانی چو منش

2 نتوانست نبا را ز میانش پوشید آن قبا بود و بریده به ند پیرهنش

3 با همه دامن پاکیزه چو گل جز به خیال پیرهن نیز نپارست به سودن بدنش

4 زآن لب پر ز شکر لطف می بارد و حسن که بپرورده خط او به نبات حسنش

1 رفت عمر و نشد آن شوخ به ما بار هنوز می کند جور به باران وفادار هنوز

2 طرفه کاری که رسید از غم او کار به جان نکند زاری ما در دل او کار هنوز

3 دی در اثنای سخن گفت فلانی سگ ماست هست در گوش من آن لذت گفتار هنوز

4 من از آن چشم خوش آن روز شدم توبه شکن که نبود از می و از میکده آثار هنوز

1 در زورق حیات است جان رقیب خائف بارب نگاه دارش از باد نامخالف

2 ما دین و دل نهادیم در وجه دلستانان صد شکر کاین ذخیره شد صرف در مصارف

3 تا بپری به جانان کردند وقف جان را واقف نبود گوئی زاهد ز شرط واقف

4 گر درد و غم فرستی وصلت کنیم حاصل ما میکنیم تحصیل تا میرسد وظائف

1 داریم ساقیا هوس عشرت و نشاط جویای راه میکده ایم اهدنا الصراط

2 میخانه بساز و بکن وقف عاشقان خیری که بی ریاست به از صد پل و رباط

3 زاهد به روز حشر پل و جوی کرد، گم میخواره جت از پل و بگذشته از صراط

4 ما عاشقیم و رند و به معشوق مختلط أی شیخ نیکنام به ما کم کن اختلاط

1 مهر قیامتی را هرگز زوال باشد هی هی نعوذ بالله این خود چه قال باشد

2 دوشم خیال رویت پرسید و گفت چونی گفتم که خستگان را دانی چه حال باشد

3 گفتم که در رکابت فتراک صید گردم عشق از درم در آمد گفت این خیال باشد

4 در کار پاکبازان توبه حرام دیدم چون ساقیم تو باشی با نو حلال باشد

1 دارد به سجده شبها به روی بر زمینی بنگر که نور طاعت می تابد از جبینش

2 در حسن دارد آنی از لطف هم دهانی چندانکه باز جونی آن هست و نیست اینش

3 آن لب به آستین ها چون پاک کردی نقل و شکر شد آنجا ریزان ز آستینش

4 از می دانی چراست همدم خال و خطش به لبها و برخاستند او را بردند عقل و دینش

آثار کمال خجندی

109 اثر از غزلیات کمال خجندی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات کمال خجندی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی