آثار کمال خجندی

صفحه 66 از 109
109 اثر از غزلیات کمال خجندی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات کمال خجندی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی
خانه / آثار کمال خجندی / غزلیات کمال خجندی

غزلیات کمال خجندی

1 هر کسی در سر ازینگونه هوسها دارند که چوما چشم بقین و دل دانا دارند

2 شیوه اهل صفا هیچ ندانسته هنوز خویشتن را همه صوفی وش و رعنا دارند

3 قول ایشان همه این کاهل یقینیم و شناخت به خدا گر سر مونی خود از ینها دارند

4 محسن نشناخته و درد ندانسته که چیست هوس زیبا دارند

1 دل مسکین که می بینی ازینسان بی زر و زورش به کوی میکده کردند خوبان مفلس و عورش

2 شراب لعل می نوش من از جام زمرد گون ا س ت که زاهد افعی وقت است و میسازم بدین کورش

3 به قصد جام ما در دست دارد سنگها بارب رسد نماند محتسب وآنها بماند بر سر گورش

4 از حال رفتگان ما مگر با ما دگر ساقی که سازد بادة تلخ تو آب دیده ده شورش

1 دلا نسیم عنایت وزید حاضر باش رسید مژده که دلبر رسید حاضر باش

2 به خفته شب محنت برو خبر برسان بگو که صبح سعادت دمید حاضر باش

3 ز خاک پاش غباری کز آن طرف برخاست به دیده روشننی شد پدید حاضر باش

4 ز جام وصل از آن قطرهها که جان افزاست به کام جان تو خواهد چکید حاضر باش

1 ای به زلف از شیروان عبارتر طره از تو تو ازو طرار تر

2 ابرونی داری و چشم و غمزه ای هر یکی از دیگری خونخوار تر

3 تو ازو طرارتر یکدگر خونخوارتر حقه بازی نیست شیرین کارتر نیست

4 در همه شهر از دهان تنگ تو بر من کار ازین دشوارتر

1 آن ترک مست بین که چها می کند دگر هرگز وفا نکرد و جفا می کند دگر

2 چشمش که کافریست چه کافر که عین کفر آهنگ و عزم کشتن ما می کند دگر

3 باد صبا بشوق ز دست خیال او پیراهنی که داشت قبا می کند دگر

4 زنهار ازین زمانه بیدادگر مرا کز بار و شهر خویش جدا می کند دگر

1 دریغ از جورت آمد وز جفا نیز که با من آن نمی داری روا نیز

2 تو دشنامم دهی بهتر که غیری بخواند رحمتم گویده دعا نیز

3 چه صیدم من که یکبارم بفتراک نمی بندی نمی سازی رها نیز

4 هنوز اندر سرم مهر تو باشد اگر از خاک من روید گیا نیز

1 هر که در راه تو اول قدم از خویش برید هم به اول قدم آنجا که می خواست رسید

2 هیچکس بانو نیاویخت که از خود نگریخت میچکس باهنر نپیوست که از خود نبرید

3 به طلب کس خبری هم اثری از تو نیافت بی طلب نیز نشانت به شنید و نه بدید

4 همه با ناله و آهند چه هشیار چه مست همه با حسرت و دردند چه پیر و چه مرید

1 کجا کنند به نیغ از تو عاشقان اعراض ز شمع باری پروانه کی برد مقراض

2 بیا که بر تو کم عرض سوز و در نهان که از طبیب نپوشند خستگان امراض

3 به لعل و در نکند نسبت آن لب و دندان که لطف جواهر شناسد از اعراض

4 دل کدام ریاضت بود قوی تر از آن تو مستعد نظر شو کمال و قابل فیض

1 کسی که دل طرف زلف یار میکشدش اگر فکند در آن حلقه دست می رسدش

2 رخ تو سوخت به خط جان و دودها برخاست دگر ز خال معنبر چه داغ مینهدش

3 کمند موی تو افتاده در قفا چه نکوست چو نیک بود کسی در قفا نگفت بدش

4 تو صیدگبر و رها کن به دیگری که کشد که زنده تر شود ار می کشی به دست خودش

1 کسی که دوست ندارد ز جان ندارد حظ که جسم دور ز جان از جهان ندارد حظ

2 حظر چو کوثر است به خلد آب خضر در ظلمات رواست گر لب ما زان دهان ندارد حظ

3 چه رنگ از رخ خوبان رقیب را جز جنگ که باغبان ز گل و گلستان ندارد حظ

4 نکرده زلف به کف زآن ذقن چه بهره برم که تشنه از چَهْ بی‌ریسمان ندارد حظ

آثار کمال خجندی

109 اثر از غزلیات کمال خجندی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات کمال خجندی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی