آثار کمال خجندی

صفحه 68 از 109
109 اثر از غزلیات کمال خجندی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات کمال خجندی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی
خانه / آثار کمال خجندی / غزلیات کمال خجندی

غزلیات کمال خجندی

1 گر کام خود از لبت بگیرم چون خضر به سالها نمیرم

2 زآن دم که تو آمدی به خاطر فکر همه رفت از ضمیرم

3 دارم ز غم تو بر دل ریش دردی که دوا نمی پذیرم

4 چندانکه ز من تو در نغوری من نیز هم از تو در نفیرم

1 دل برفت از دست ما تنها نه دل دلدار هم سینه از داغ جدانی خسته و انگار هم

2 آخر آمد روز وصل و روزگار عیش نیز چشم خوابانید بخت و دولت بیدار هم

3 گر بگویم پیش باران درد بی باری خویش بر من بیدل بگرید بار هم اغیار هم

4 بیوفانی بین کزو جز پرسشم امید نیست خاطر باری نمیجوید بدین مقدار هم

1 دوش با خود ترانه می‌گفتم غزل عاشقانه می‌گفتم

2 جام بر کف حکایت لب بار به شراب مغانه می‌گفتم

3 شیم از زلف او چو بود دراز با خیالش نسانه می‌گفتم

4 صفت دانه‌های گوهر اشک پیش در یگانه می‌گفتم

1 من ز جانان به جان گریخته‌ام وز جفای جهان گریخته‌ام

2 آفرین بر گریزپایی من کز غم این و آن گریخته‌ام

3 خلق در خانه‌ام کجا یابند که من از خان و مان گریخته‌ام

4 بر درش دیده‌ام رقیبان را چون گدا از سگان گریخته‌ام

1 مریض عشقم و درد تو دارم ز دردت تا ابد سر برندارم

2 خطا گفتم چه درد استغفرالله من این خود عین درمان می شمارم

3 غمت گوید برآر از سینه آهی به جان اینک مرادش می برآرم

4 رقیب ار بی گناهم از درت راند نه اینم من کزار آن در گذارم

1 شاه مرغانم سوی تخت سلیمان می پرم صید من عشق است و دل پیر و عنایت رهبرم

2 صورت ما نا بدلی ژنده پوشان شد بدل نسخه ها بردند نقاشان چین از پیکرم

3 بی خط و کلک و ورق روشندلان بر خوانده اند آیت نور السماوات از ضمیر انورم

4 دیگران جان میکنند از حسرت مال و منال من به ملک نیستی امروز جان می پرورم

1 من ز بویش بی‌خود و دیوانه‌ام گه به مسجد گاه در میخانه‌ام

2 فتنهٔ آن غمزهٔ عاشق‌کشم کشت آن نرگس مستانه‌ام

3 تا به آن جان و جهانم آشنا هم ز جان هم از جهان بیگانه‌ام

4 گفت های دیوانه اویم مگوی هرگز این گویم مگر دیوانه‌ام

1 گر گذاری که با تو در نگویم خاک پایت به چشم ها بخریم

2 تا ببوسیم آستان ترا حلقه حلقه نشسته گرد دریم

3 گر غرامت ستانی از انصاف سر و دیده نهاده در نظریم

4 گفته بک شیم ببر سوی خویش ما از آن کوی جان چگونه بریم

1 گر بی تو یک دو دم من بیمار زیستم از غمزه تو خسته و انگاره زیستم

2 از من چو نیم ناز دگر داشتی دریغ چون صید نیم کشته به ناچار زیستم

3 تن گرچه روز هجر زدی باز شد هلاک شرمنده ام ز بار که بسیار زیستم

4 رضوان به روضة خضر به آب حیات زیست من با خیال آن لب و رخسار زیستم

1 تا خانه دل جای نمنای تو کردیم در خانه چراغ از رخ زیبای تو کردیم

2 شوریده سری جمله گرفتیم بگردن آنگه چو سر زلف تو سودای تو کردیم

3 دیدیم دل و عقل ز خود دور به صد گام آن روز که از دور تماشای تو کردیم

4 از پستی و بالا همه کس نعره برآورد هر جا که حدیث قد و بالای تو کردیم

آثار کمال خجندی

109 اثر از غزلیات کمال خجندی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات کمال خجندی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی