مهی نشست خیال رخت به خانه از کمال خجندی غزل 802
1. مهی نشست خیال رخت به خانه چشم
تو ماهی از تو ستانیمه ماهیانه چشم
...
1. مهی نشست خیال رخت به خانه چشم
تو ماهی از تو ستانیمه ماهیانه چشم
...
1. نام آن لب به خط سبز به جانی دیدم
کاغذی بافتم و قند دروه پیچیدم
...
1. نرود نقش خیال تو زمانی ز ضمیرم
خود من ساده درون صورت غیری نپذیرم
...
1. نقد جان چیست که در دامن جانان ریزم
گر بخواهد ز سر هر دو جهان برخیزم
...
1. نیست جز غم بینو خوردن دیگرم
گر دهی سوگند بالله میخورم
...
1. وصف دهن تنگ تو من هیچ نگویم
چون نیست ز لطفش خبری یک سر مویم
...
1. هر شبی تا به سحر دست دعا بگشایم
که مگر یک شبی آن بند قبا بگشایم
...
1. هر شبی خاک درت از گریه پرخون میکنم
چهره شمعی به آب دیده گلگون میکنم
...
1. هرگاه که به ناکامی دور از لب بار افتم
چون خسته بی مرهم مجروح و نگار افتم
...
1. بار اشکم دید و شد بر من رحیم
سائلان را دوست میدارد کریم
...
1. یار من بار دگر می طلبد دانستم
عاشق زار دگر میطلبد دانستم
...