آثار کمال خجندی

صفحه 70 از 109
109 اثر از غزلیات کمال خجندی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات کمال خجندی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی
خانه / آثار کمال خجندی / غزلیات کمال خجندی

غزلیات کمال خجندی

1 نیست جز درد سری زین دل غمگین حاصل با که گویم که چه می کشم از محنت دل

2 ظاهر آنست که از لذت جان بی خبرست هر که را نیست دل از جانب خوبان مایل

3 برو ای ناصح و دیوانه مکن باز مرا که نباشد به نصیحت دل مجنون عاقل

4 قاصد کشتن ما گشتی و داریم رضا خون ما ریخته بی موجب و کردیم بحل

1 جان دارم و دل دارم سر دارم و زر دارم گر از تو رسد فرمان دل از همه بر دارم

2 تو عمر منی زآن وجه من بی تو نخواهم جان تو چشم منی زآن رو من با تو نظر دارم

3 من هیچ نمی مانم با زاهد خشک اما او دامن تر دارد من دیدهٔ تر دارم

4 از آه سحر صوفی بزدای دل تیره کاین آینه روشن من از آه سحر دارم

1 من همچو گردم در رهت زآن رو طلبکار توام مهر تو دارم ذره سان وز جان هوادار توام

2 بشنو که با یوسف چه گفت آن پیرزن گریه کنان گر بر درم قادر نیم باری خریدار توام

3 هر خشت کز خاکم زند دست اجل کردم بحل لیکن به شرطی کافکند درپای دیوار توام

4 یک شب غمت در میزدی گفتم که آیا کیست آن گفتا درم بگشا که من یار وفادار توام

1 عشق حرفی ست که دال است بر آیات کمال آنکه در قال فرو ماند نشد واقف حال

2 زاهد خشک به انکار محبان جان داد گو بخور خاک چو محروم شد از آب زلال

3 ورق علم به گردان، قم زهد شکن ساکن کوی بقین شو گذر از کوی خیال

4 آنچنان باده عشق تو ربود از هوشم که ندارم سرمونی خبر از هجر و وصال

1 پیش رخ نو مه را حسنی چنان ندیدم این اختر سعادت بر آسمان ندیدم

2 از ضعف شد تن من دور از تو استخوانی پیش سگان کویت این استخوان ندیدم

3 بار غمت گر آن را بر دل گران نماید من بر دو دیده آن را باری گران ندیدم

4 ای دل به خواب او را هنگام بوس و آغوش گر تو دهان ندیدی من هم میان ندیدم

1 گر جان ز من دلشده خواهی بسپارم ور دیده روشن طلبی در نظر آرم

2 رانی ز در خویشم و صد عذر بیاری سوگند به باری که من این در نگذارم

3 گر چشم ترا بار کشی روی نمودست من نیز بدان شیوه به چشم تو که بارم

4 گفتم به قدش هیچ نداری سوی ما میل گفتا که بلی من الفم هیچ ندارم

1 غم دوست من مغتنم می‌شمارم نشاطی که بی‌اوست غم می‌شمارم

2 ستم‌ها که خاطر نداند شمارش از آن غمزه عین کرم می‌شمارم

3 گدای تو را پادشه می‌شناسم فقیر ترا محتشم می‌شمارم

4 تو شیرین‌تری گفتمش با دهانت ایران به گفتا من او را عدم می‌شمارم

1 در دست در درونم درمان آن ندانم ساقی بیار جامی پ ز زهرو وارهانم

2 از پیش بر گرفتم رخت وجود پیش آی تا یک نفی ببینم روی نو پس نمانم

3 دوراست کوی جانان ای باد و من ضعیفم فریاد جان من رس و آن جایگاه رسانم

4 جانم بکاست چون شمع ای باد صبح آخر از گشتنم چه خواهی من خود ز مردگانم

1 ز حسرت خاک شد این چشم غمناک به خاک ار پا نهی باری برین خاک

2 نکر آموخت آن چشم از تو شوخی چه زود استاد شد شاگرد چالاک

3 معلقها زند از شادی آن صید که آویزی پس از بسمل به فتراک

4 چو از رخ خوی به دامن پاک سازی شود پاکیومتر آن دامن پاک

1 ما از لب تو کام ندیدیم و گذشتیم تشنه به لب چشمه رسیدیم و گذشتیم

2 گفتیم دعای تو و از بخت مخالف از لفظ تو دشنام شنیدیم و گذشتیم

3 با داغ فراق تو که جانسوز عذابست از زندگی امید بریدیم و گذشتیم

4 یک شب نکشیدیم ترا دربر و هر روز صد جور و جفا از تو کشیدیم و گذشتیم

آثار کمال خجندی

109 اثر از غزلیات کمال خجندی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات کمال خجندی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی