آثار کمال خجندی

صفحه 69 از 109
109 اثر از غزلیات کمال خجندی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات کمال خجندی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی
خانه / آثار کمال خجندی / غزلیات کمال خجندی

غزلیات کمال خجندی

1 من دل خسته به درد تو دوا یافته ام رنج ها دیده و امروز شفا یافته ام

2 مرده با درد تو و زندهٔ جاوید شده شده در عشق تو فانی و بقا یافته ام

3 کرده اند اهل نظر خاک درم سرمه چشم من خاکی نظر لطف تو تا بافته ام

4 رفته ام بر اثر باد به بویت همه عمر خاک کوی تو نه از باد هوا یافته ام

1 رحمت آری و کنی چاره این درد نهانم گر بدانی که ز هجر تو چسان میگذرانم

2 چند در کوی تو بربوی تو برخاک نشینم آتش سینه به آب مژه تا چند نشانم

3 در کمند خودم آوردی و چون نیر بجستی کی کمان ابروی من بر نو به این بود گمانم

4 روی زردم نگر و روی گردان که نشاید اشک من بین و چو اشک از نظر خویش مرانم

1 گر به میخانه حریف می و شاهد باشم به که در صومعه بنشینم و عابد باشم

2 وقت آن شد که اقامت به خرابات کنم تا به کی معتکف گوشه مسجد باشم

3 دامن پیر مغان گر فتد این بار بدست من سرگشته چرا طالب مرشد باشم

4 سال ها بر در میخانه نشینم به از آن ک ه ازین گوشه نشینان مقلد باشم

1 سر که بر پای تو بنهادم از آن بردارم تا بدین جرم و خطا جان به غرامت آرم

2 بعد ازین رخ بنهم بر کف پای تو نه چشم رخ گلبرگ بخار مژه چند آزارم

3 چون شود بیبر کت هرچه شمارند آن را بوسهائی که بر آن پای زنم نشمارم

4 دزد در خواب برد رخت عجب چون دزدید دلم آن مه که ز عشقش همه شب بیدارم

1 ما با غم تو خرم و آسوده خاطربم زآن لب به کام ما شکری نی و شاکریم

2 غایب نه ز چشم جهان بین ما چو نور ا نو حاضری همیشه و ما با تو ناظریم

3 نظارگی به حیرته از آن صورتست و ما حیران جان نگاری کلک مصوریم

4 زآن دم که نام جام بر آن لب نهاده اند آن را که نیست معتقد باده منکریم

1 قراری کرده ام با خود که چون در پیش بار افتم به خاک پای او بی خود بغلطم بی قرار افتم

2 مرا گویند چون بینی ز دورش بی خبر افتی دو چشمم چار شد. تا کی به آن مهوش دچار افتم

3 بدان سودا که از باغ جمال او برم بونی چو زلفش گاه در گلشن گهی در لاله زار افتم

4 سرو جان گرامی چون ندارد پیش او قربی چو اینها پیش او ریزم ز رویش شرمسار افتم

1 ای رایت جمال تو نقش نگین دل عشقت نهاده داغ جفا بر جبین دل

2 خلوتسرای عشق تو دارالامان جان مشکل گشای سر تو روح الامین دل

3 در دامن وصال تو خواهم که ریختن نقد وجود خویشتن از آستین دل

4 یارب چه تیره میشودم روز زندگی زیرا که نیست صبح وصالت قرین دل

1 من برین در بندهام تا زنده ام تا چنینم بنده پایبندام

2 گفته ریزم همین دم خون نو بی همین ار زنده ام ارزنده ام

3 مردم از گریه به اندوه نوی مژده ام گوی و بکش از خنده ام

4 طالع فرخندهام دیدار تست آفرین بر طالع فرخنده ام

1 دل ز چشم او به نازی مست شد بی خویش هم ناز خود گو بیش کن تا میرمش زین بیش هم

2 چون به آن قانع نشد کز غمزه دلها ریش ساخت میفشان گر از لب خندان نمک ریش هم

3 سرزنش در عشق او دل را بدان ماند که ریش پر بود از درد و بر سر میزنندش نیش هم

4 خاک پای او ندیده گفته بودم نونباست نیکبودست آن نظر دیدم به چشم خویش هم

1 ما رند و قلندر صفت و عاشق و مستیم معذور توان داشت اگر توبه شکستیم

2 با هیچ کسی کار نداریم درین ملک ما را بگذارید درین حال که هستیم

3 آن عاقل دنیا طلب ار جاه پرستد شک نیست که ما عاشق و دیوانه و مستیم

4 گر نوش کند جرعه از جام محبت آنگاه بداند که چرا بی خود و مستیم

آثار کمال خجندی

109 اثر از غزلیات کمال خجندی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات کمال خجندی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی