آثار کمال خجندی

صفحه 67 از 109
109 اثر از غزلیات کمال خجندی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات کمال خجندی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی
خانه / آثار کمال خجندی / غزلیات کمال خجندی

غزلیات کمال خجندی

1 چندان بگریم بر در آن بیوفا شام و سحر کز آب چشمم آورد سروی از آنجا سر بدر

2 جنگی که می بود از حمید با آن سگان کو مرا دوشینه با خاک درش کردیم با هم در بدر

3 تا نکهت او بشنود آن زلف در هر جانبی گردید با باد صبا گلزارها را سر بسر

4 چون سینه سازد دل سپر از شوق پیکان تو جان آید به سینه منتظر چون تیر از آن سوی بر جگر

1 صد جان ز لبت بوام گیرم تا پیش تو دم بدم بمیرم

2 چندانکه بخویش میکنم فکر جز فکر تو نیست در ضمیرم

3 ای دوست که پند خواهیم داد خاموش که دشمنت نگیرم

4 صد دل دهمش اگر پذیرد گونید به بار دلپذیرم

1 دوش بی روی تو روی از خون دل برداشتم بار بر دل پای در گل دست بر سر داشتم

2 داده جان بر باد و برخاک درت بنهاده روی دیده غرق آب و دل در عین آذر داشتم

3 بی فروغ شمع روی مجلس آرایت چو شمع اشک چون سیم روان بر روی چون زر داشتم

4 در خیال لعل گوهر پوش لوء لو، پاش تو دامن مژگان پر از یاقوت أحمر داشتم

1 چه خوش‌تر دولتی زینم که دایم با تو بنشینم که سیری نیست از رویت مرا چندان که می‌بینم

2 به چشم ناتوان زین سان که بردی خوابم از مژگان نبیند که به خواب اکنون که آید سر به بالینم

3 شب هجرانت از هر سو فشاندم اشک دور از تو چو مه گشت از نظر غایب به رفت از دیده پروینم

4 گیم پیش کسان خوانی مسگ کو گه گدای در برد هرکس حسد بر من مکن تعظیم چندینم

1 از لب و زلف او نشان جستم و باز یافتم آب حیات خوردم و عمر دراز یافتم

2 سر خداست نقطه ان دهن و در آن سخن واقف سر غیب را محرم راز یافتم

3 راهروان کعبه گو بر پی من نهید پی کز سر کوی او رهی سوی حجاز یافتم

4 جنت نسیه زاهدا تو به نماز یافتی دولت وصل نقد را من به نیاز یافتم

1 باز در آن کو گذری یافتم بر درش از کعبه دری یافتم

2 پیش گدایان سر کوی دوست ملک جهان مختصری یافتم

3 جان و سر و دیده چه داریم دوست از همه چون دوسری یافتم

4 گر نظر مردم مقبل به ماست آن ز قبول نظری یافتم

1 ما خانه دل جای تمنای تو کردیم در خانه چراغ از رخ زیبای تو کردیم

2 شوریده سری جمله گرفتیم به گردن او آنگه چو سر زلف تو سودای تو کردیم

3 دیدیم دل و عقل ز خود دور به صد گام آن روز که از دور تماشای تو کردیم

4 از پستی و بالا همه کس نعره برآورد هر جا که حدیث قد و بالای تو کردیم

1 صفت زلف کجت راست نباید به قلم مه نو باشد از ابروی تو بسیاری کم

2 تو به خوبی نه چنانی که شکیب از تو توان همه سودای تو دارنده و من غمزده هم

3 با همه رنج غریبی و غم تنهائی چون غم عشق توام مونس جانست چه غم

4 کش عشقه تو هرگز نکند باده حیات خسته نیغ نو قطعا نپذیرد مرهم

1 ما چو قطع نظر از روی نکو نتوانیم دل به بیهوده بدگوی چرا رنجانیم

2 محرمی کو که به صاحب غرض از ما گوید که دگر در حق ما هرچه تو گونی آنیم

3 زاهد آن به که گذارد به سر خود ما را زآنکه ما مصلحت خود به ازو میدانیم

4 بیش از آن نیست که او دامن آلوده ز خلق باز می پوشد و ما باز نمی پوشانیم

1 من ترک زهد کرده و رندی گزیده‌ام خاشاک راه داده و گوهر خریده‌ام

2 تا کرده‌ام ز منزل هستی سفر گزین نارفته نیم‌گام به مقصد رسیده‌ام

3 نقش جمال دوست که خورشید عکس اوست هر صبحدم در آینه جام دیده‌ام

4 امشب به یاد لعل لب او علی‌الدوام تا روز باده خورده‌ام و نقل چیده‌ام

آثار کمال خجندی

109 اثر از غزلیات کمال خجندی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات کمال خجندی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی