آثار کمال خجندی

صفحه 63 از 109
109 اثر از غزلیات کمال خجندی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات کمال خجندی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی
خانه / آثار کمال خجندی / غزلیات کمال خجندی

غزلیات کمال خجندی

1 زاهد شهرم و صاحب نظر و شاهد باز شسته سجاده به می کرده به میخانه نماز

2 طاعت باده پرستان چه به مسجد چه بدیر عشق ورزیدن رندان په حقیقت چه مجاز

3 دیگران معتقد زهد و نمازند هنوز ما به مقصود رسیدیم برندی و نیاز

4 آستان در تو منزل شهبازان است مگسان را چه محل بر سر کویت پرواز

1 به با رخ تو خود را بوجه می ستای این نام حسن بروی بر عکس می نماید

2 د ای گل چه می گشانی پیش من این ورقها گر ناز و شیوه نبود زینها چه می گشاید

3 درویش کوی خود را مرسوم غم رسانی گفتی نشاید اما این بخل هم نشابد

4 دل فال زد برندی نام قدت بر آمد کار صواب باشد هر جا الف بر آید

1 نور چشمی بر صاحب نظری می آید پیش یعقوب ز یوسف خبری می آید

2 کره شیرین دهن ما خبر بار عزیز که ز مصر دگر اینک شکری می آید

3 هر یکی را ز طرب پای فرو رفت بگنج که بدست من مفلس گهری می آید

4 می نشیند ز حد در دل من پیکانی او هر خدنگی که ازو بر جگری می آید

1 هر سحر کز سر کوی تو صبا برخیزد عالمی با دل آشفته ز جا برخیزد

2 که رساند بر کوی نو خاک تن من مگر این کار هم از دست صبا برخیزد

3 برنخیزم پس از این از سر کویت هرگز هرکه در کوی تو بنشست کجا برخیزد

4 فتنه ها خاست از آن زلف که هندوی تو بود تا از آن ترک کماندار چها برخیزد

1 دل که دلداری ندارد دل نشاید خواندنش نیست عاشق گر نباشد رسم جان افشاندنش

2 گرچه افتادست بر خاک رهش گلگون اشک تا مجالی هست خواهیم از پی او راندنش

3 سهل باشد گر کنار ما گرفت از گریه آب بر کنار آب چون گل گر توان بنشاندنش

4 سرو می گویند از آن قامت به حیرت مانده است ز آنچه می گویند می ماند به بکجا ماندنش

1 گر قبول نو فتد از من بیدل سیر و زر هر دو پیش تو فرستم مع شنی آخر

2 شب که مهمان من آیی من درویش ز آه سازم از بهر تو بریان همه مرغان سحر

3 بس کن ای باد صبه این حرکتهای خنک چند کردن به هوای خود از آن کوی گذر

4 آنچنان گنج خیال تو غنی ساخت دو چشم که برفتند بجاروب مزه لعل و گهر

1 بار هر دم ز من خسته چرا می رنجد بی گنه می کشد و باز ز ما می رنجد

2 گفتم آن غمزه چها می کند آمد در جنگ بتگریدش که ز عاشق بچها می رنجد

3 دم زدن نیست مجالم به هوا داری او که دل نازکش از باد هوا می رنجد

4 من همان به که ازین غم نکنم ناله و آه که چو برگ گل از آسیب صبا می رنجد

1 ای خطت خوب و عبارت نازک و لبها لطیف خال مشکینت ملیح و عارض زیبا لطیف

2 گر دو رخ پوشی و گرنه هر دو زیبا آیدت زآنکه هم پنهان چو جان خوبی و هم پیدا لطیف

3 تو لطیفی خواه در دل خواه در چشم آفرو قطره باران بود در پست و در بالا لطیف

4 زلف سر در پات سود این خست و آن در تاب رفت پای تا سر ناز کی آری و سر تا پا لطیف

1 دردا که رفت عمر وه نکردیم هیچ کار ساقی بیا که کار تو داری شراب آر

2 از چشمه سار چاه جوانی به نشنه ای آبی بده که پیر شوی ای امیدوار

3 تو شهریاره حسنی و شهر قدیم تست دلهای بیقرار که کردی درو قرار

4 چشم رمد گرفته ما بر تو گرفتند از مردم ضعیف فتادن عجب مدار

1 هر شب که از تو سوخته آه بر کشد زآن أو داغها به رخ ماه برکشد

2 زلف توأم چو دامن در پاکشان خویش گاهی به خاک ره فکند گاه برکشد

3 بار فراق خویش چه سنجی به جسم من کس کوه را ندیده که با کاه برکشد

4 طوبی کشید پیش قدت سر به آسمان خود را چرا بقامت کوتاه برکشد

آثار کمال خجندی

109 اثر از غزلیات کمال خجندی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات کمال خجندی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی