آثار کمال خجندی

صفحه 56 از 109
109 اثر از غزلیات کمال خجندی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات کمال خجندی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی
خانه / آثار کمال خجندی / غزلیات کمال خجندی

غزلیات کمال خجندی

1 گل رخسار ترا وقت تماشاست هنوز نرگس مست تو منظور نظرهاست هنوز

2 نقشبند رخت از غایت حیرانی خویش به تمامی مه روی تو نیار است هنوز

3 نیست ما را به بهای سر مویت جانی ورنه آن زلف سیه بر سر سود است هنوز

4 گر به شمشیر جفا خون دل ما ریزی به وفای تو که جرم از طرف ماست هنوز

1 ما را بچه جرم از نظر انداخته باز ما سوخته و تو بخان ساخته باز

2 صد شب بمن آورده بروز وز تکبر روز دگرم دیدم و نشناخته باز

3 گر داعیة سوختن جان منت نیست چون شمع وجودم ز چه بگداخته باز

4 با ابروی تو دیده نهانی نظری باخت دل گفت نظر کن که چه کج باخته باز

1 سر من خاک پایت باد و جان نیز که در پای تو خوشتر این و آن نیز

2 چگونه در حریم او نهم پای که نگذارنده سر بر آستان نیز

3 بکویت جز صبا کس را گذر نیست ولیکن غیرتم آید از آن نیز

4 چه تنگ است آن شکر یعنی دهانت که وهم آنجا نمی گنجد گمان نیز

1 با روی تو چیست جنت و هور هر چیز نکو نماید از دور

2 ما را نظری که هست بر تست خود حور و فرشته نیست منظور

3 لبهای تو کرد بر دلم سرد اندیشه سلسبیل و کافور

4 چشم تو به خون ماست تشته باشد همه وقت تشنه مخمور

1 مرا گونی بمیر از من چه تقصیر ز چندان دلبری یک ناز کم گیر

2 خوشا خلونگه زلفت به دستم خوش آید خلوت عشرت به زنجیر

3 سگم خواندی ز سگ باری چه آید که از وی باد می آری به تحقیر

4 نصیحت کرد عقلم دل چه خوش گفت بدان ای روستائی جای تذکیر

1 یک چشم زدن چشم تو بی ناز نباشد جز فتنه در آن غمزة غماز نباشد

2 گفتی بهلم کن ستمی با تو اگر رفت هرگز نکنم آن سنم ار باز نباشد

3 با هر که نصیبم ز غم و درد فرستی فرمان برسان تا بمن أنباز نباشد

4 اس جان و سر و زر هر سه در آن خانه که باشی در بازم اگر باشی و در باز نباشد

1 من باده بخورم چکنم گو حرام باش زاهد برو تو در پی ناموس و نام باش

2 خواهی که برخوری دو سه روزی ز عمر خویش ترک صلاح گیر و خراب مدام باش

3 بگذار راه کعبه و بتخانه قبله ساز از ننگ و نام بگذر و با چنگ و جام باش

4 زهد ریا و فسق نهانی به کار تست های ناتمام در همه کاری تمام باش

1 هرگزم روزی نداد آن طرفة بغداد داد خرمن امید را زآن کرده ام بر باد باد

2 آخر ای سرو چمن دل بنده بالای تست ور نه اول ما در فطرت مرا آزاد زاد

3 زادم از خون جگر تا کی کنی در هجر خویش بس بود ما را در این ره عشق مادر زاد زاد

4 دل که نبود آتشین در عشق تو بی آب به جان که نبود خاک ره در کوی تو برباد باد

1 دل من طلبکار بار است و بس ازین دل همینم به کار است و بس

2 شدم خاک و نگذشته بر من چو باد ازو بر دل اینم غبار است و بس

3 به داغ فراموشیم ماند و رفت از بارم همین یادگار است و بس

4 سر خود بر آن پای دارم مدام همین دولتم پایدار است و بس

1 رفت بار من و بگذاشت مرا با دل ریش آشنا ناشده بیگانه شد از عاشق خویش

2 نوش ناکرده هنوز از می وصلش جا می خوردم از فرفت او بر دل ریش این همه نیش

3 قاصدی کو که بیارد خبر از آمدنش تا فرستم بر او جان و دل رفته ز پیش

4 اگر تکبر کند و تازه به من می رسدش ارزانکه او محتشم است و من مسکین درویش

آثار کمال خجندی

109 اثر از غزلیات کمال خجندی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات کمال خجندی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی