95 اثر از غزلیات خواجوی کرمانی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات خواجوی کرمانی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی
خانه / آثار خواجوی کرمانی / غزلیات خواجوی کرمانی

غزلیات خواجوی کرمانی

1 کفر سر زلف تو ایمان ماست درد غم عشق تو درمان ماست

2 مجلس ما بی تو ندارد فروغ زان که رخت شمع شبستان ماست

3 ای که جمالت ز بهشت آیتیست آیت سودای تو در شان ماست

4 تا دل ما در غم چوگان توست هر دو جهان عرصهٔ میدان ماست

1 عقل مرغی ز آشیانهٔ ماست چرخ گردی ز آستانهٔ ماست

2 شمس مشرق فروز عالمتاب شمسهٔ طاق تا بخانهٔ ماست

3 خون چشم شفق که می‌بینی جرعه‌های می شبانه ماست

4 صید ما کیست آنک صیادست دام ما چیست آنچه دانهٔ ماست

1 کاف و نون جزوی از اوراق کتب خانه ماست قاف تا قاف جهان حرفی از افسانهٔ ماست

2 طاق پیروزه که خلوتگه قطب فلک است کمترین زاویه‌ئی بر در کاشانهٔ ماست

3 گر چراغ دل ما از نفس سرد بمرد شمع این طارم نه پنجره پروانهٔ ماست

4 گنج معنی که طلسم است جهان بر راهش چون به معنی نگری این دل ویرانهٔ ماست

1 مائیم آن گدای که سلطان گدای ماست ما زیر دست مهر و فلک زیر پای ماست

2 تا بر در سرای شما سر نهاده‌ایم اقبال بندهٔ در دولتسرای ماست

3 بودی بسیط خاک پر از های و هوی ما و کنون جهان ز گریه پر از های هاست ماست

4 زین‌سان که در قفای تو از غم بسوختیم گوئی که دود سوخته‌ئی در قفای ماست

1 جمشید بنده در دولتسرای ماست خورشید شمسهٔ حرم کبریای ماست

2 جعد عروس ماهرخ حجلهٔ ظفر گیسوی پرچم علم سدره‌سای ماست

3 آن اطلس سیه که شب تار نام اوست تاری ز پردهٔ در خلوتسرای ماست

4 کیوان که هست برهمن دیر شش دری با آن علو مرتبه مامور رای ماست

1 رنج از کسی بریم که دردش دوای ماست زخم از کسی خوریم که رنجش شفای ماست

2 جائی سرای تست که جای سرای نیست وانگه در سرای تو خلوتسرای ماست

3 گر ما خطا کنیم عطای تو بیحدست نومیدی از عطای تو حد خطای ماست

4 روزی گدای کوی خودم خوان که بنده را این سلطنت بسست که گوئی گدای ماست

1 منزل پیر مغان کوی خرابات فناست آخر ای مغبچگان راه خرابات کجاست

2 دست در دامن رندان قلندر زده‌ایم زانک رندی و قلندر صفتی پیشه ماست

3 هر که در صبحت آن شاخ صنوبر بنشست همچوباد سحری از سر بستان برخاست

4 پیش آنکس که چو نرگس نبود اهل بصر صفت سرو به تقریر کجا آید راست

1 گر از جور جانان ننالی رواست که دردی که از دوست باشد دواست

2 چه بویست کارام دل می‌برد مگر بوی زلف دلارام ماست

3 عجب دارم از جعد مشکین او که با اوست دایم پریشان چراست

4 نه تنها بدامش نهم پای بند بهر تار مویش دلی مبتلاست

1 شامش از صبح فروزنده درآویخته است شبش از چشمهٔ خورشید برانگیخته است

2 گوئیا آنک گلستان رخش می‌آراست سنبل افشانده و بر برگ سمن ریخته است

3 یا نه مشاطه ز بیخویشتنی گرد عبیر گرد آئینه چینش بخطا بیخته است

4 تا چه دیدست که آن سنبل گل‌فرسا را دستها بسته و از سرو درآویخته است

1 شوریده‌ئیست زلف تو کز بند جسته است خط تو آن نبات که از قند رسته است

2 آن هندوی سیه که تواش بند کرده‌ئی بسیار قلب صف‌شکنان کو شکسته است

3 گر زانک روی و موی تو آشوب عالمست ما را شبی مبارک و روزی خجسته است

4 هر چند نیست با کمرت هیچ در میان خود را به زر نگر که چنان بر تو بسته است

آثار خواجوی کرمانی

95 اثر از غزلیات خواجوی کرمانی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات خواجوی کرمانی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی