1 منزلگه جانست که جانان من آنجاست یا روضهٔ خلدست که رضوان من آنجاست
2 هردم بدلم میرسد از مصر پیامی گوئیکه مگر یوسف کنعان من آنجاست
3 پر میزند از شوق لبش طوطی جانم آری چکنم چون شکرستان من آنجاست
4 هر چند که در دم نشود قابل درمان درد من از آنست که درمان من آنجاست
1 این باد کدامست که از کوی شما خاست وین مرغ چه نامست که از سوی سبا خاست
2 باد سحری نکهت مشک ختن آورد یا بوئی از آن سلسله غالیهسا خاست
3 گوئی مگر انفاس روانبخش بهشتست این بوی دلاویز که از باد صبا خاست
4 برخاسته بودی و دل غمزده میگفت یا رب که قیامت ز قیام تو چرا خاست
1 ایکه از باغ رسالت چو تو شمشاد نخاست کار اسلام ز بالای بلندت بالاست
2 شکل گیسوی و دهان تو بصورت حامیم حرف منشور جلال تو بمعنی طاهاست
3 شب که داغ خط هندوی تو دارد چو بلال دلش از طره عنبرشکنت پر سود است
4 زمزم از خجلت الفاظ تو غرق عرقست مروه از پرتو انوار تو در عین صفاست
1 این بوی بهارست که از صحن چمن خاست یا نکهت مشکست کز آهوی ختن خاست
2 انفاس بهشتست که آید به مشامم یا بوی اویسست که از سوی قرن خاست
3 این سرو کدامست که در باغ روان شد وین مرغ چه نامست که از طرف چمن خاست
4 بشنو سخنی راست که امروز در آفاق هر فتنه که هست از قد آن سیم بدن خاست
1 گر نه مرغ چمن از همنفس خویش جداست همچو من خسته و نالنده و دل ریش چراست
2 آن چه فتنهست که در حلقه رندان بنشست وین چه شورست که از مجلس مستان برخاست
3 گر از آن سنبل گلبوی سمن فرسا نیست چیست این بوی دلاویز که با باد صباست
4 تا برفتی نشدی از دل تنگم بیرون گر چه تحقیق ندانم که مقام تو کجاست
1 دلبرا سنبل هندوی تو در تاب چراست زین صفت نرگس سیراب تو بیخواب چراست
2 چشم جادوی تو کز بادهٔ سحرست خراب روز و شب معتکف گوشه محراب چراست
3 نرگس مست تو چون فتنه ازو بیدارست همچو بخت من دل سوخته در خواب چراست
4 مگر از خط سیاه تو غباری دارد ورنه هندوی رسن باز تو در تاب چراست
1 کار ما بی قد زیبات نمی آید راست راستی را چه بلائیست که کارت بالاست
2 چون قد سرو خرام تو بگویم سخنی در چمن سرو ببالای تو میماند راست
3 بخطا مشک ختن لاف زد از خوشبوئی با سر زلف تو پیداست که اصلش ز ختاست
4 زیر هر موی چو زنجیر تو دیوانه دلیست روی بنمای که چندین دل خلقت ز قفاست
1 با منت کینه و با جمله صفاست اینهم از طالع شوریدهٔ ماست
2 راستی را صنما بی قد تو کار ما هیچ نمیآید راست
3 هر گیاهی که بروید پس ازین از سر تربت ما مهر گیاست
4 می کشم درد بامید دوا گر چه درد از قبلت عین دواست
1 با تو نقشی که در تصور ماست به زبان قلم نیاید راست
2 حاجت ما توئی چرا که ز دوست حاجتی به ز دوست نتوان خواست
3 ماه تا آفتاب روی تو دید اثر مهر در رخش پیداست
4 سخن باده با لبت بادست صفت مشک باخط تو خطاست
1 طائر طوریم و خاک آستانت طور ماست پرتو نور تجلی در دل پر نور ماست
2 ما به حور و روضهٔ رضوان نداریم التفات زانک مجلس روضهٔ رضوان و شاهد حور ماست
3 عاقبت غیبت گزیند هر که آید در نظر وانک او غایب نگردد از نظر منظور ماست
4 پیش ما هر روز بی او رستخیزی دیگرست و آه دلسوز نفیر و سینه نفخ صور ماست