95 اثر از غزلیات خواجوی کرمانی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات خواجوی کرمانی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی
خانه / آثار خواجوی کرمانی / غزلیات خواجوی کرمانی

غزلیات خواجوی کرمانی

1 رفت دوشم نفسی دیدهٔ گریان در خواب دیدم آن نرگس پرفتنهٔ فتان در خواب

2 خیمه برصحن چمن زن که کنون در بستان نتوان رفت ز بوی گل و ریحان در خواب

3 بود آیا که شود بخت من خسته بلند کایدم قامت آن سرو خرامان درخواب

4 ای خوشا با تو صبوحی و ز جام سحری پاسبان بیخبر افتاده و دربان در خواب

1 ای که شهد شکربن تو برد آب نبات خاک خاک کف پای تو شود آب حیات

2 بشکر خنده ز تنک شکر شورانگیز تا شکر ریخته‌ئی ریخته‌ئی آب نبات

3 از دل تنگ شکر شور برآمد روزی که برآمد ز لب چشمهٔ نوش تو نبات

4 گر بخونم بخط خویش برات آوردی نکشم سر ز خطت زانک بوجهست برات

1 ما هم از شب سایبان برآفتاب انداختست سروم از ریحان تر برگل نقاب انداختست

2 برکنار لاله‌زار عارضش باد صبا سنبل سیراب را در پیچ وتاب انداختست

3 حلقه‌های جعد چین بر چین مه‌فرسای را یک بیک در حلق جانم چون طناب انداختست

4 تا کند مرغ دلم را چون کبوتر پای بند برکنار دانه دام از مشک ناب انداختست

1 چو طلعت تو مرا منتهای مقصودست بیا که عمر من این پنجروز معدودست

2 مقیم کوی تو گشتم که آستان ایاز بنزد اهل حقیقت مقام محمودست

3 دلم ز مهر رخت می‌کشد بزلف سیاه چرا که سایهٔ زلف تو ظل ممدودست

4 من از وصال تو عهدیست کارزو دارم که کام دل بستانم چنانکه معهودست

1 چند سوزیم من و شمع شبستان همه شب چند سازیم چنین بی سر و سامان همه شب

2 تا به شب بر سر بازار معلق همه روز تا دم صبح سرافکنده و گریان همه شب

3 سوختم ز آتش هجران و دلم بریان شد ور نسازم چکنم با دل بریان همه شب

4 رشتهٔ جان من سوخته بگسیخته باد گر ز عشق سر زلفت ندهم جان همه شب

1 پیش اسبت رخ نهم ز آنرو که غم نبود زمات در وفایت جان ببازم تا کجا یابم وفات

2 دی طبیبم دید و دردم را دوا ننوشت و گفت خون دل میخور که این ساعت نمی‌یابم دوات

3 چون روان بی خط برات آورده بودم از چه وجه خط برون آوردی و گفتی که آوردم برات

4 در عری شاه ماتم ای پری‌رخ رخ مپوش کانک رخ بر رخ نهی او را چه غم باشد ز مات

1 ای لب لعلت ز آب زندگانی برده آب ما ز چشم می پرستت مست و چشمت مست خواب

2 گر کنم یک شمه در وصف خط سبزت سواد روی دفتر گردد از نوک قلم پر مشک ناب

3 در بهشت ار زانکه برقع برنیندازی ز رخ روضهٔ رضوان جهنم باشد و راحت عذاب

4 وقت رفتن گر روم با آتش عشقت بخاک روز محشر در برم بینی دل خونین کباب

1 منزلگه جانست که جانان من آنجاست یا روضهٔ خلدست که رضوان من آنجاست

2 هردم بدلم می‌رسد از مصر پیامی گوئیکه مگر یوسف کنعان من آنجاست

3 پر می‌زند از شوق لبش طوطی جانم آری چکنم چون شکرستان من آنجاست

4 هر چند که در دم نشود قابل درمان درد من از آنست که درمان من آنجاست

1 ای درد تو درمان دل و رنج تو راحت اشکم نمک آب و جگر خسته جراحت

2 موج ار چه زند لاف تبحر نزند دم با مردمک چشم من از علم سباحت

3 یکدم نشود نقش تو از دیده ما دور زانرو که توئی گوهر دریای ملاحت

4 دستی ز سر لطف بنه بردل ریشم زیرا که بود در کف کافی تو راحت

1 شوریده‌ئیست زلف تو کز بند جسته است خط تو آن نبات که از قند رسته است

2 آن هندوی سیه که تواش بند کرده‌ئی بسیار قلب صف‌شکنان کو شکسته است

3 گر زانک روی و موی تو آشوب عالمست ما را شبی مبارک و روزی خجسته است

4 هر چند نیست با کمرت هیچ در میان خود را به زر نگر که چنان بر تو بسته است

آثار خواجوی کرمانی

95 اثر از غزلیات خواجوی کرمانی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات خواجوی کرمانی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی