95 اثر از غزلیات خواجوی کرمانی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات خواجوی کرمانی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی
خانه / آثار خواجوی کرمانی / غزلیات خواجوی کرمانی

غزلیات خواجوی کرمانی

1 ای ز چشمت رفته خواب از چشم خواب وآب رویت برده آب از روی آب

2 از شکنج زلف و مهر طلعتت تاب بر خورشید و در خورشید تاب

3 بینی ار بینی در آب و آینه آفتاب روی و روی آفتاب

4 بر نیندازی بنای عقل و دین تا ز عارض برنیندازی نقاب

1 ای چشم نیم‌خواب تو از من ربوده خواب وی زلف تابدار تو بر مه فکنده تاب

2 بر مه فکنده برقع شبرنگ روز پوش مه را که دید ساخته از تیره شب نقاب

3 روزم شبست بیتو و چون روز روشنست کان لحظه شب بود که نهان باشد آفتاب

4 خورشید را بروی تو تشبیه چون کنم کو همچو بندگان دهدت بوسه بر جناب

1 ای لب لعلت ز آب زندگانی برده آب ما ز چشم می پرستت مست و چشمت مست خواب

2 گر کنم یک شمه در وصف خط سبزت سواد روی دفتر گردد از نوک قلم پر مشک ناب

3 در بهشت ار زانکه برقع برنیندازی ز رخ روضهٔ رضوان جهنم باشد و راحت عذاب

4 وقت رفتن گر روم با آتش عشقت بخاک روز محشر در برم بینی دل خونین کباب

1 گوئیا عزم ندارد که شود روز امشب یا درآید ز در آن شمع شب افروز امشب

2 گر بمیرم به جز از شمع کسی نیست که او برمن خسته بگرید ز سر سوز امشب

3 مرغ شب خوان که دم از پردهٔ عشاق زند گو نوا از من شب‌خیز بیاموز امشب

4 چون شدم کشتهٔ پیکان خدنک غم عشق بردلم چند زنی ناوک دلدوز امشب

1 چند سوزیم من و شمع شبستان همه شب چند سازیم چنین بی سر و سامان همه شب

2 تا به شب بر سر بازار معلق همه روز تا دم صبح سرافکنده و گریان همه شب

3 سوختم ز آتش هجران و دلم بریان شد ور نسازم چکنم با دل بریان همه شب

4 رشتهٔ جان من سوخته بگسیخته باد گر ز عشق سر زلفت ندهم جان همه شب

1 طمع مدار که دوری گزینم از رخ خوب که نیست شرط محبت جدائی از محبوب

2 چو هست در ره مقصود قرب روحانی چه احتیاج بارسال قاصد و مکتوب

3 چو اتصال حقیقی بود میان دو دوست کجا ز یوسف مصری جدا بود یعقوب

4 توقعست که از عاشقان بیدل و دین نظر دریغ ندارند مالکان قلوب

1 طره مشکین نباشد بر رخ جانان غریب زانک نبود سنبل سیراب در بستان غریب

2 ای که گفتی گرد لعلش خط مشگین از چه روست خضر نبود برکنار چشمهٔ حیوان غریب

3 گر بنالم در هوای طلعتش عیبم مکن در بهاران نبود از مرغ چمن افغان غریب

4 سنبلش بی‌وجه نبود گر بود شوریده حال زانک افتادست چون هند و بترکستان غریب

1 ای که از سرچشمهٔ نوشت برفت آب نبات مردهٔ مرجان جان‌افزای تست آب حیات

2 از چمن زیباتر از قدت کجا خیزد نهال وز شکر شیرین‌تر از خطت کجا روید نبات

3 عنبر زلف تو بر کافور میبندد نقاب سنبل خط تو بر یاقوت میرد برات

4 پرده بر رخ میکشی وز ما نمیداری حجاب خستگان را میکشی وز کس نمیباشد حیات

1 ای که شهد شکربن تو برد آب نبات خاک خاک کف پای تو شود آب حیات

2 بشکر خنده ز تنک شکر شورانگیز تا شکر ریخته‌ئی ریخته‌ئی آب نبات

3 از دل تنگ شکر شور برآمد روزی که برآمد ز لب چشمهٔ نوش تو نبات

4 گر بخونم بخط خویش برات آوردی نکشم سر ز خطت زانک بوجهست برات

1 پیش اسبت رخ نهم ز آنرو که غم نبود زمات در وفایت جان ببازم تا کجا یابم وفات

2 دی طبیبم دید و دردم را دوا ننوشت و گفت خون دل میخور که این ساعت نمی‌یابم دوات

3 چون روان بی خط برات آورده بودم از چه وجه خط برون آوردی و گفتی که آوردم برات

4 در عری شاه ماتم ای پری‌رخ رخ مپوش کانک رخ بر رخ نهی او را چه غم باشد ز مات

آثار خواجوی کرمانی

95 اثر از غزلیات خواجوی کرمانی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات خواجوی کرمانی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی