95 اثر از غزلیات خواجوی کرمانی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات خواجوی کرمانی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی
خانه / آثار خواجوی کرمانی / غزلیات خواجوی کرمانی

غزلیات خواجوی کرمانی

1 ای خط سبز تو همچون برگ نیلوفر در آب قند مصر از شور یاقوت تو چون شکر در آب

2 عنبرین خطت که چون مشک سیه بر آتشست مینماید گرد آتش گردی از عنبردرآب

3 بر گل خودروی رویت کبروی حسن از اوست سبزهٔ سیراب را بنگر چو نیلوفر در آب

4 تا بر آب افکند زلفت چنبر از سیلاب چشم پیکرم بین غرقه در خونست چون چنبر در آب

1 ساقی سیمبر بیار شراب مطرب خوش نوا بساز رباب

2 مست عشقیم عیب ما مکنید فاتقوا الله یا اولی الالباب

3 عقل چون دید اهل میکده را گفت طوبی لهم و حسن مب

4 بی گل روی او چرا یکدم نشود چشم من تهی ز گلاب

1 ای جان من به یاد لبت تشنه بر شراب هر دم بجام لعل لبت تشنه‌تر شراب

2 در ده قدح که مردم چشمم نشسته است در آرزوی نرگس مست تو در شراب

3 ما را ز جام باده لعلت گریز نیست آری مراد مست نباشد مگر شراب

4 بر من بخاک پات که مانند آتشست گر آب میخورم بهوایت وگر شراب

1 هر که در عهد ازل مست شد از جام شراب سر ببالین ابد باز نهد مست وخراب

2 بیدلان را رخ زیبا ننمائی به چه وجه عاشقانرا ز در خویش برانی ز چه باب

3 می پرستان همه مخمور و عقیقت همه می عالمی مرده ز بی آبی و عالم همه آب

4 سر کوی خط و قدت چمن و سنبل و سرو سمن و عارض و لعلت شکر و جام شراب

1 ای لب میگون تو هم شکر و هم شراب وی دل پر خون من هم نمک و هم کباب

2 خط و لب دلکشت طوطی و شکر ستان زلف و رخ مهوشت تیره شب و ماهتاب

3 موی تو و شخص من پر کره و پر شکن چشم تو و بخت من مست می و مست خواب

4 گر تو بتیغم زنی کز نظرم دور شو سایه نگردد جدا ذره‌ئی از آفتاب

1 من مستم و دل خراب جان تشنه و ساغر آب برخیز و بده شراب بنشین و بزن رباب

2 ای سام تو بر سحر وی شور تو در شکر در سنبله‌ات قمر در عقربت آفتاب

3 برمشک مزن گره برآب مکش ز ره یا ترک خطا بده یا روی ز ما متاب

4 در بر رخ ما مبند بر گریهٔ ما مخند بگشای ز مه کمند بردار ز رخ نقاب

1 دیشب درآمد آن بت مه روی شب نقاب بر مه کشید چنبر و درشب فکند تاب

2 رخسارش آتش و دل بیچارگان سپند لعل لبش می و جگر خستگان کباب

3 برمشتری کشیده ز مشک سیه کمان برآفتاب بسته ز ریحان تر طناب

4 در بر قبای شامی پیروزه گون چو ماه بر سر کلاه شمعی زرکش چو آفتاب

1 ای کرده ماه را از تیره شب نقاب در شب فکنده چین بر مه فکنده تاب

2 مشک است یا خط است یا شام شب نمای ماه است یا رخ است یا صبح شب نقاب

3 با سرو قامتت شمشاد گو مروی با ماه طلعت خورشید گو متاب

4 ای برده آب من زان لعل آبدار وی بسته خواب من زان چشم نیم‌خواب

1 برقع از رخ برفکن ای لعبت مشکین نقاب در دم صبح از شب تاریک بنمای آفتاب

2 عالم از لعل تو پر شورست و لعلت پرشکر فتنه از چشم تو بیدارست و چشمت مست خواب

3 هر سؤالی کن ز دریا میکنم در باب موج دیده میبینم که میگوید یکایک را جواب

4 هم عفی الله مردم چشمم که با این ضعف دل می فشاند دمبدم بر چهره زردم گلاب

1 رفت دوشم نفسی دیدهٔ گریان در خواب دیدم آن نرگس پرفتنهٔ فتان در خواب

2 خیمه برصحن چمن زن که کنون در بستان نتوان رفت ز بوی گل و ریحان در خواب

3 بود آیا که شود بخت من خسته بلند کایدم قامت آن سرو خرامان درخواب

4 ای خوشا با تو صبوحی و ز جام سحری پاسبان بیخبر افتاده و دربان در خواب

آثار خواجوی کرمانی

95 اثر از غزلیات خواجوی کرمانی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات خواجوی کرمانی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی