95 اثر از غزلیات خواجوی کرمانی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات خواجوی کرمانی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی
خانه / آثار خواجوی کرمانی / غزلیات خواجوی کرمانی

غزلیات خواجوی کرمانی

1 کجا خبر بود از حال ما حبیبان را که از مرض نبود آگهی طبیبان را

2 گر از بنفشه و سنبل وفا طلب دارند معینست که سوداست عندلیبان را

3 ز خوان مرحمت آنها که می‌دهند نصیب به تیغ کین ز چه رانند بی‌نصیبان را

4 اگر ز خاک محبان غبار برخیزد مؤآخذت نکند هیچکس حبیبان را

1 بگوئید ای رفیقان ساربان را که امشب باز دارد کاروان را

2 چو گل بیرون شد از بستان چه حاصل زغلغل بلبل فریاد خوان را

3 اگر زین پیش جان میپروریدم کنون بدرود خواهم کرد جان را

4 بدار ای ساربان محمل که از دور ببینم آن مه نامهربان را

1 آخر ای یار فراموش مکن یاران را دل سرگشته به دست آر جگرخواران را

2 عام را گر ندهی بار به خلوتگه خاص ز آستان از چه کنی دورپرستاران را

3 وصل یوسف ندهد دست به صد جان عزیز این چه سودای محالست خریداران را

4 گر نه یاری کند انفاس روان‌بخش نسیم خبر از مقدم یاران که دهد یاران را

1 ای به ناوک زده چشم تو یک‌اندازان را کشته افعی تو در حلقه فسون‌سازان را

2 جان ز دست تو ندانم به چه بازی ببرم پشه آن نیست که بازیچه دهد بازان را

3 دل چو دادم به تو عقلم ز کجا خواهد ماند مال کی جمع شود خانه‌براندازان را

4 عندلیبان سحر خوان چو در آواز آیند می بیارید و بخوانید خوش‌آوازان را

1 شبی که راه هم آه آتش افشان را ز دود سینه کنم تیره چشم کیوان را

2 ببر طبیب صداع از سرم که این دل ریش ز بهر درد فدا کرده است درمان را

3 مگر حکایت طوفان چو اشک ما بینی که ما ز چشم بیفکنده‌ایم طوفان را

4 بقصد جان من آن کس که میکشد شمشیر نثار خنجر خون‌ریز او کنم جان را

1 اگر در جلوه میری سمند باد جولان را بفرما تا فرو روبم به مژگان خاک میدان را

2 مکن عیب تهیدستان که در بازار سرمستان گدا باشد که بفروشد به جامی ملک سلطان را

3 چرا از کعبه برگردم که گر خاری بود در ره برآرم آه و در یکدم بسوزانم مغیلان را

4 اگر همچون خضر خواهی که دایم زنده‌دل باشی روان در پای جانان ریز اگر دستت دهد جان را

1 چو در گره فکنی آن کمند پر چین را چوتاب طره به هم بر زنی همه چین را

2 بانتظار خیال تو هر شبی تا روز گشوده‌ام در مقصورهٔ جهان‌بین را

3 کجا تو صید من خسته دل شوی هیهات مگس چگونه تواند گرفت شاهین را

4 چو روی دوست بود گو بهار و لاله مروی چه حاجتست به گل بزم ویس و رامین را

1 آنکه بر هر طرفی منتظرانند او را ننگرد هیچ که خلقی نگرانند او را

2 سرو را بر سر سرچشمه اگر جای بود جای آن هست که بر چشم نشانند او را

3 حیف باشد که چنان روی ببیند هرکس زانک کوته‌نظران قدر ندانند او را

4 هست مقصود دلم زان لب شیرین شکری بود آیا که بمقصود رسانند او را

1 رحم بر گدایان نیست ماه نیمروزی را مهرماش چندان نیست ماه نیمروزی را

2 روی پر نگارش بین چشم پرخمارش بین لعل آبدارش بین ماه نیمروزی را

3 آن مهست یار رخسار شکرست یا گفتار عارضست یا گلزار ماه نیمروزی را

4 جعد مشکبارش گیر زلف تابدارش گیر خیز و در کنارش گیر ماه نیمروزی را

1 بده آن راح روان پرور ریحانی را که به کاشانه کشیم آن بت روحانی را

2 من بدیوانگی ار فاش شدم معذورم کان پری صید کند دیو سلیمانی را

3 سر به پای فرسش در فکنم همچون گوی چون برین در کشد آن ابلق چوگانی را

4 برو ای خواجه اگر زانکه بصد جان عزیز میفروشند بخر یوسف کنعانی را

آثار خواجوی کرمانی

95 اثر از غزلیات خواجوی کرمانی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات خواجوی کرمانی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی