ای شمع چگل دوش در ایوان از خواجوی کرمانی غزل 845
1. ای شمع چگل دوش در ایوان که بودی
وی سرو روان دی بگلستان که بودی
...
1. ای شمع چگل دوش در ایوان که بودی
وی سرو روان دی بگلستان که بودی
...
1. هیچ شکر چو آن دهان دیدی
هیچ تنگ شکر چنان دیدی
...
1. چه خوش باشد دمی با دوستداری
نشسته در میان لاله زاری
...
1. تو آن ماه زهره جبینی و آن سرو لاله عذاری
که بر لاله غالیه سائی و از طره غالیه باری
...
1. یا باری البرایا یا زاری الذراری
یا راعی الرعایا یا مجری الجواری
...
1. آب رخ ما بری و باد شماری
خون دل ما خوری و باک نداری
...
1. ای دلم بسته ز زلف سیهت زناری
نافهٔ مشک تتار از سر زلفت تاری
...
1. ای نفس مشک بیز باد بهاری
غالیه بوئی مگر نسیم نگاری
...
1. بخوبی چو یار من نباشد یاری
نگاری مهوشی بتی عیاری
...
1. ای مهر ماه روی ترا زهره مشتری
بر مشتریت پردهٔ دیبای ششتری
...
1. ای که بر دیدهٔ صاحبنظران میگذری
پرده بردار که تا خلق ببینند پری
...
1. گل سوری دگر بجلوه گری
میکند صید بلبل سحری
...